از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

یکی میاد تو زندگیت

یکی میاد تو زندگیت ...

میگه دوستت داره تو هم خوشت میاد چون تورو دوست داره ...

کم کم به هم عادت میکنید وابستـــه میشید یه جواریی که فک میکنید بدون هم بودن واستون محال

شده،این رابطه میشه عشق ؛ وقتی میره تو میمونی و هـــــــــــزار تا خاطره با کلی تنهایی و سوال
 
بی جواب خلاصه قشنگترین روزای زندگیت میشه غم و غصه

میشه فکـــ کردن و به گذشتــــه و یه عالمه چراهای بی جواب

همه ی این روزای سخت کم کم تو ذهنت کمرنگ میشه

سعی میکنی همه چیو فراموش کنی به روزای خوب میرسی

حتی شاید یکی بیاد تو زندگیت که خیلی بیشتر از اون دوسش داشته باشی اونقدر که همه ی

 خاطرات اون از ذهنت پاک بشه فقط یه اسم ازش باقی بمونــــــــــــــه و چندتا خاطره ی نصف نیمه.

حالا دیگه خیلی وقتــــــه بهش فکر نمیکنی...

ولی مطمئن باش اگه یه روزی یه جایی دوبــــــــــــاره ببینیش

همه ی اون خاطره ها ... همه ی اون روزا ... همه ی اون حرفـــــــا

دونه بـــــــه دونـــه دوبــــــــاره یادت میـــــاد :

آره عزیـــــــــزم ... عشق واقعی همچین دردی داره

شاید فراموش بشه ولی هیـــچ وقت خوب نمیشه ...
نظرات 5 + ارسال نظر
افسانه پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:06 ق.ظ http://gtale.blogsky.com

سلام خاطره جان

چه عاشقانه است این روز های ابری...
چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی...
چه عاشقانه است شکفتن گل های اقاقیا...
چه عاشقانه است قدم زدن در سرزمین عشق...
و من
چه عاشقانه زیستن را دوست دارم...
عاشقانه لالایی گفتن را دوست دارم...
عاشقانه سرودن را دوست دارم...
عاشقانه نوشتن را دوست دارم...
عاشقانه اشک ریختن را...
عاشقانه خندیدن را دوست دارم...
دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار
بهترین و عاشقانه ترین کسانم...
و من
عاشقانه می گِریَم...
عاشقانه می خندم...
عاشقانه می نویسم...
و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم

سلام بانوی همیشه مهربان
همیشه بودنت شادم میکند

آرشید پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ق.ظ http://arshid.blogsky.com/

سلام
واقع مقوله ی پیچیده ایست ...
دوست داشتن و دوست داشته شدن ...

آخرین سطر برام خیلی جالب بود ...
عشق شاید فراموش بشه ... ولی زخمش خوب شدنی نیست .

سپاسگزارم .

سلام دوست بزرگوار این نوشته برای خودم نیست جایی حندمش و خوشم اومد .خوشحالم که سر میزنید

سارا پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ب.ظ

آره جای بعضی زخم ها اصلا مثل روز اول نمیشه

نازنینم ...
درد دارد زخم های که برای تازه ماندنش مجبور باشی همیشه به آن نمک بزنی

دونده شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:34 ب.ظ

سلام
همینطوره. بعضی خاطرات رو اصلا نمی شه هیچ جوری باهاشون کنار آمد....بدجوری می سوزونن..بدجور....

سلام
منم با نظرتون موافقم..

هدی شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ب.ظ http://aftabgardantarin.blogfa.com

بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد
/ مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد
/ تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند
/ سایه در سایه ی آن ثانیه ها خواهم مرد
/شعله ها بی تو ز بی رنگی دریا گفتند
/ موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد
/ گم شدم در قدم دوری چشمان بهار
/ بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد