از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

دل کودکانه

بیا دست دردست هم شعر های کودکانه بخوانیم


شعر عمو زنجیر باف...


و تو دلم را پشت کوهها ی بلند بیانداز....


قول میدهم!


دیگر هرگز آرزوی داشتنتش را هم نکنم

نظرات 11 + ارسال نظر
دونده دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:11 ق.ظ http://www.mycolddays.blogsky.com

سلام

عالی بود. عالی!
چه استعاره ی قشنگی..


دلم شعرهای کودکانه می خواهد
دلم همان دلِ کودکانه می خواهد

من می گویم : دلم را پشت کوه نینداز!
گم و خسته و نالان می شود

عوضش دلم را کودکانه کن!
تا اینقدر کوچک نباشد!!!

دل کودکانه ام بزرگترین دلها بود..
ندانستم!

سلام دوست مهربانم
چندی است که مانند عروسک هایم میخندم.....مات ومصنوعی....
خوشحالم ازبودنت

مرتضی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:19 ب.ظ

کاش قلم

.......... نشانی تو را

........................ می نوشت

..................................... نه در به دری مرا

سلام دوست خوبم
چه خاطرات دربه دری دارم...

مرتضی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:25 ب.ظ


عشـــق اســـت قمـــار و من بازیگر آنــیـم

نقش قمر افتاده بر آب و تماشـــــگر آنــیم

چه ساده دستم رو شد و باختم...

ف دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:17 ب.ظ http://farahbano.blogsky.com

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت
نمی توان گفت
و حتی نمی توان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی...

افسانه دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:13 ب.ظ http://gtale.blogsky.com

سلام خاطره ی عزیز

یک بار و فقط یک بار می توان عاشق شد …
عاشق زن ، عاشق مرد ، عاشق اندیشه ،
عاشق وطن ، عاشق خدا ، عاشق عشق …
یک بار و فقط یک بار …
بار دوم دیگر خبری از جنس اصل نیست

سلام بانوی مهربانی
بار دوم دیگر اصل نیست....

مرتضی سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:00 ب.ظ

سلام [گل]

کاش قلم ...

............ نشانی تو را ...

........................... می نوشت ...

......................................... نه در به دری مرا ...

سارا سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:02 ب.ظ

و من تا ابد عمو زنجیرباف را سلام نخواهم داد ... !

من نیز فریب همین بازی تلخ راخوردم

آرشید چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ق.ظ http://arshid.blogsky.com/

پشت کوههای بلند ...
هر طلوع و غروب
دلم ...
خاک پای خورشید است .


من مثل گوش ماهی گنگی در انتظار

بر بستر سیاه نگاهت شکسته ام

بی ناخداست ... کشتی افکار بی خدا ...

بی پشتوانه ام ...

بی صبر و بی شکیب ...

برگل نشسته ام
برای زیبایی کارتون ستایش کمترین کاره

رها پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:47 ب.ظ http://mohadeseh78.blogfa.com

نوشت “قم حا ” …
همه به او خندیــــــــــــــــدند!!
گریــــــــــــــــــــــست …
گفت به “غم ها ” یم نخندید…
که هر جور نوشته شود درد دارد!!
... از ته به سر بخوان
تا مــــــــنِ آن روزها را بشناسی…!!

رها پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:50 ب.ظ

چقدر زحمت دارد . . .
آدم بودن را میگویم !
این را میشود از مترسک ها آموخت
آن ها تمام عمر می ایستند تا آدم حسابشان کنند

افسانه چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:45 ب.ظ http://gtale.blogsky.com

سلام خاطره ی عزیزم

مینویســَم برآے خودمـ ،برآے دلمـ ،برآی یکے کهـ .....
غریــــبه بود... آشنا شد.....عــآدتـ شد... عشقـ شـُد......هستے شـُد... روزگـار شـُد...عزیز شــُــــد..........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد