از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

فکر میکنم مرده ام...


فکر کنم که مرده ام من . . .

موهایم دیگر بلند نمی شود . . .

پلکهایم نمی پرد . . .

قلبم تیر نمی کشد . . .

دلم شور نمی زند . . .

کف پایم زوق زوق نمی کند. . . .

چشمانم سیاهی نمی روند و گلویم دیگر بغض نمی آورد . . .

دیگر حتی عاشقانه نوشتنم هم نمی آید . . .

تنها چیزی که در من جریان دارد همان خاطرات آبی خاکستری است . .

که گاه گاهی از زیر پوستم می خزند و سوراخش می کنند

و مثل چرک می ریزند روی کف پوش سردخانه . . .

فکر کنم مرده ام . . .

لطفا مرا بی نوبت بشویید .