خدایا میوه کدام درختت را گاز بزنم ؟ که از زمین رانده شوم اینجا زمین است .ساعت به وقت انسانیت خوابیده است! خطا از من است ، مـی دانم از من کـه سالـــــــهاست گفته ام ایاک نعبد، اما به دیگران هم دل سپرده ام از من کـه سالــــــــهاست گفته ام ایاک نستعین، اما به دیگران هم تکیه کرده ام اما رهایم نکن بیش از همیشه دلتنگم
واژه هایم را به دل باد چو دادم افسرد همچو یک گل پژمرد . به زمینش دادم بگمان او هم مرد چو کویری شد و جانش در برد . در پی گورم من که همه نقش ِ دلم را او خورد
با تــوام حــوا…
تـــو مــگر سیــب را پــوسـت کنـده خـورده بــودی
کــه دنیــا اینــــگونـه پــوسـت مــا را مـی کنــد…..؟؟؟
سلام..
ممنونم از حضور مهربونت
تو
خدایی کنی
واز زمینت بیرونم کنی.....
...
سیب سرخی دوباره بر چین حوا
قصد هجرت از زین زمین دارم
آتشی فکن بر این جنگل
گلشنی در ماورای
بهشت برین دارم
...
سلام
مثل همیشه وسوسه عشق
دل را رسوا می کند
سلام..
این وسوسه ی عشق نبود
خواهش مرگباری بود که التماس زده از خدا میخواستم...
سلام خاطره ی عزیزم
خدایا
میوه کدام درختت را گاز بزنم ؟
که از زمین رانده شوم
اینجا زمین است .ساعت به وقت انسانیت
خوابیده است!
خطا از من است ،
مـی دانم
از من کـه سالـــــــهاست گفته ام ایاک نعبد،
اما به دیگران هم
دل سپرده ام
از من کـه سالــــــــهاست
گفته ام ایاک نستعین،
اما به دیگران هم
تکیه کرده ام
اما رهایم نکن
بیش از همیشه دلتنگم
سلام بانو ی مهربان
همیشه زیبایی هدیه هایت غافلگیرم میکند.
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته اند
حرف موسی را نمی فهمد شبان ... بی فایده ست ...
در من عاشق توان ذره ای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ ... امتحان بی فایده ست ...
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان می گردم اما همچنان بی فایده ست ...
احساس زیبایت را همیشه سپاس گزارم
یک وقتهایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی:
تعطیل است.....
و بچسبانی پشت شیشه ی افکارت،
باید به خودت استراحت بدهی....
دراز بکشی...
دست هایت را زیر سرت بگذاری
و به آسمان خیره شوی
و بی خیال سوت بزنی
در دلت بخندی.....
به تمام افکاری که در پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند!
آنوقت با خودت بگویی:
بگذار منتظر بمانند.....
سلام انا ..خوشحالم که هستی...
دنیا را بغل کردیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد
خوابمان برد بیدار شدیم
دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم
حسین پناهی
...
امروز عجیب هوای دلم گرفته است
انتظار معجزه می کشم
از عبور حادثه ها
معجزه ای شبیه تو.
...
..
.
نمی*دانم تا کی دوستم داری
هرجا که باشد
باشد
هرجا تمام شد
اسمش را می*گذارم
آخر خط من.
باشد؟
"عباس معروفی"
سیب و سجاده دو سوی داستان نیازند...
یکی بر عشق و دیگری بر دوست ...
و شاید اگر عشق نبود ... دوست را نمی شناختیم .
سلام
ممنون از این دلنوشته ی زیبا
لطف کلامتان جاوید
رستگار و پیروز باشید.
سلام
دیدگاه جالبی بود از سجاده وسیب حوا...
اما مقصود چیز دیگری است...
حضور مهربانتان همیشه دلگرمم میکند
واژه هایم را
به دل باد چو دادم
افسرد
همچو یک گل پژمرد .
به زمینش دادم
بگمان او هم مرد
چو کویری شد و
جانش در برد .
در پی گورم من
که همه نقش ِ دلم را
او خورد
بداهه (کوروش نادرخانی)
سلام استاد بزرگوار...قدوم مهر تان را سپاس...
همیشه هدیه هایتان زیباست.
آدمک خل نشوی گریه کنی.
کل دنیا سراب است بخند.
آن خدایی که بزرگش خواندی بخدا مثل تو تنهاست
بخند
سلام مسافر...
ادمک های قصه ی من فقط نیش میزنند...
خوشحالم به امدن گاه گاهت...
حوا دوباره سیب بچین و گناه کن
خود را برای رفتنمان روبراه کن
ما طرد گشتهایم، چه اینجا چه از بهشت
حوای من! دوباره بیا اشتباه کن
بابک تمیز
سلام...
ممنونم از حضورتان
سلام خاطره ی عزیزم
خداحافظ ای ماه غفران و رحمت خداحافظ ای ماه عشق و عبادت خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم...
عید بر شما وخانواده ی محترمتون مبارک باد
سلام بانوی مهر
صد شوق که این امد و صد حیف که ا رفت....
سلام
متوجه منظور شما شده بودم ...
برایتان سلامت و رستگاری آرزومندم .
دید گاه های شما همیشه بر دیدگانم جای دارد مهربان
من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم...
چه همدردی مشترکی...
ما محکوم به رنده ماندن هستیم؛تا شاهد مرگ آرزوهایمان باشیم ...