از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

شکستم

امروزباز شکستم !سایه تنهایی بلندتر برسرم افتاد..... 

 

بازوقتی مراشکستی تکه های قلبم را !به  دست گرفتم و زار زار گریستم. 

 

چه تلخ است زبان آیاها! 

 

وقتی دست اندوه را گرم فشردم !اشک رهنورد بی کسیم شد 

 

کوچه کوچه گشتم تا بیگانه ای  راپیدا کنم !!!!!

 

وقتی نفس آیا از بودن من گرفت سر برزمین افکندم وملتمسانه پرسیدم: 

 

 

 چرا خویشتنم رافریاد میزنم وکسی نمی شنود؟

 چرا بغضم صدای درد می دهد؟

 

 چرا چشمانم فقط راه پر پیچ وخم  تنهایی را می شناسد؟ 

 

باز سایه ای مرا شکست...... 

 

باز خویشتنم را فریاد کردم اما کسی صدایم را نشنید.......

نظرات 5 + ارسال نظر
هوناز دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:35 ب.ظ http://sadegiha.blogsky.com

کسی صدایت را نخواهد شنید... من بارها فریاد زدم.

میدانم کسی نمی شنود صدای بی کسیم را اما هنوز موریانه های امید در من ریشه هایم را می جوند

هوناز دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:35 ب.ظ http://sadegiha.blogsky.com

با اجازه لینکت میکنم

فریبرز مهر سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:28 ب.ظ http://delafruz.blogsky.com

باز در گوشه ای از حسرت هر روزه ی خویش
یافتم پاره ای از قاصدک یاد تو را
آه سردی ز نهانم برخاست
باز گم کرد تو و یاد تو را
(دل افروز)

دوست گرامی از متن زیباتون متشکرم.....

طاها پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ق.ظ

هر که نداند تو که می دانی رویاهایی که ساخته ام با ما

واقعی تر از واقعیتند

و می دانی سر روی پایت که بگذارم

چه تند می زند قلبم

و من امشب

تنها به این فکر می کنم

که چه خالیست

جای عکست روی دیوار کنار تخت...


آزادسرو جمعه 27 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ب.ظ http://pahndasht.blogsky.com/

کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود
و انسان، با نخستین درد.

در من، زندانیِ ستم‌گری بود
که به آوازِ زنجیرـ‌اش خو نمی‌کرد
من با نخستین نگاهِ تو آغاز شدم.

شاملو...

ازمتن زیباتون متشکرم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد