-
هوای تازه..
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 22:10
پنجره ی دود زده ی دلم را گشودم،تا خیالت احساسم رانوازش کند. آشنا بودنگاهت، وقتی طعم دیدار را چشیدم......مثل هوس چیدن سیب از باغچه ی همسایه.....یابوی عید از لا به لای شمعدانی ها.... شاید بوی بهار آمده بود،که شاخه های امیدم جوانه کردند.... زیر باران نگاهت هوای مه آلود قلبم صاف شد...به یکباره سینه ام پر شد از هوای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 07:33
تو نه مهتاب و نه خورشیدی و نه دریایی تو همان ناب ترین جاذبه ی دنیایی تو پر از حرمت بارانی و چشمت خیس است حتم دارم که تو از پیش خدا می آیی مثل اشعار اهورایی باران پاکی و به اندازه ی لبخند خدا زیبایی خواستم وصف تو گویم همه در یک رویا چه بگویم که تو زیبا تر از آن رویایی مثل یک حادثه ی عشق پر از ابهامی و گرفتار هزاران اگر...
-
داستانک
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 08:13
سرش را به پایین انداخت شرم نگاهش با شور عشق در هم آمیخته بود..دیگر پای ایستادن نداشت شرمگین صورت زن را می نگریست... گذشته در برابرش باد گونه رقصید!جوانیی که سراب وار تمام وجودش را به یغما برده بودوزیر لب می گفت: کاش اسیر اعتیاد نبودم،حالا بعد از دو سال پاکی اسیر چشمان سیه این زن شدم.... باز بیخوابی شبانه بیتابش کرده...
-
بیا خانه تکانی کنیم..
جمعه 15 مهرماه سال 1390 09:01
بیا خانه تکانی دل کنیم.... من یادت را از دلم پاک میکنم ،تو با لبخند تماشایم کن..... من عشقت را در بقچه ی تنهای هایم میپچم ،تو از من بگیر ودر کمد یادوارهایت بگذار.... من با اشک هایم فرش لگد کوب شده ی غرورم رامی شویم و تو در زیرآفتاب حسرت هایم پهن کن ..... من عکس تو را از دیوار دلم پایین می آورم،تو بیا !پاره کن تمام...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 08:53
-
ای آینه
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 08:52
ای آینه سلام!نگاهت چرا باز سرد است!! نقاب هایم را هنوز نزده ام، بی ریا دربرابرت ایستاده ام..... ای آینه! هنوز بر چشمانم سرمه ی بی احساسی نکشیده ام.... هنوز صورتم از سرخاب های حسرت رنگین است... ای آینه رسوا گونه نگاهم می کنی ......... مو های سپیدم از یادمانهای روز های درد است ترکهای صورتم را با تردید مینگری ... مو...
-
هوای عاشقی
شنبه 9 مهرماه سال 1390 00:39
بازهوای دیدندنت دلم را هوایی کرد..... هرچه این پا و آن پا کردم،تا قرار بگیرد نشد..... هر چه در گوش دل داستان بی مهریت را خواندم به خواب نرفت...... هر چه اشک خرج راهت کردم باز چشم دلم راه آمدنت را پایید..... بلند برسرش فریاد زدم،تا بیدار شود اما باز در خواب، آمدنت را میدید........ وای هوای ذهنم از یادت همیشه معطر...
-
ره آورد...
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 19:41
همیشه یه سوال تو ذهنم بود ٬ربطی به محرم وصفر نداشت فقط کافی بود یه نوحه بزارم تا اشکام جاری بشه٬هرکی میرفت کربلا دل منو با خودش میبرد ..... آیا این عشق یه آموزه بود ؟ایا یاد گرفته بودم بر مصیبت اشک بریزم ؟مگه زینب نفرموده بود که جز زیبایی چیزی ندیدم !!!! بیشتر وقتا با خودم کلنجار میرفتم که من عاشق حسین فاطمه هستم و...
-
خداکند باران ببارد
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 08:05
دلم باران می خواهد٬حالا که خیس یادت هستم٬آسمان ببار هرچه اشک داشتم خرج سفرت کردم اما برای دوریت آسمان تو ببار در چمدانت ره توشه گذاشتم کمی عشق و تمام بود خودرا...... آرام تر گام بر دار شکسته های دلم چون برگ هایی پاییزی در زیر قدم هایت ریختم خش خش ترک هایش را میشنوی؟ خدا کند باران ببارد!تا صدای ترک خوردن های دلم رادر...
-
خانه ام مدرسه است...
جمعه 1 مهرماه سال 1390 16:31
خانه ام مدرسه است.. چای زنگ تفریح چقدر می چسبد خستگی رامیبرد از تن بیرون..... زنگ بعدی انشا..... بچه ها بنویسید:زندگی یعنی چه؟ بچه ها سر در کاغذ٬به نوشتن مشغول با خودم میگوییم٬زندگی!؟واقعا یعنی چه؟؟ زندگی شاید برخورد گچ وتخته سیاست.... زندگی شایدآن لحظه ی نابی باشدکه یکی از شاگردان ناگهان٬مپرد از خوابش من و من میکندو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 شهریورماه سال 1390 02:25
-
اطلاعیه
شنبه 19 شهریورماه سال 1390 02:15
دوستان هم وبلاگی من سلام!! اگه بگم دعوت شدم دروغ نیست که مولایم در مدت کمتر از یک هفته دعوت نامه ی مرا امضا کرده وبه دستم داده است... آری دوستان مسافر دشت مهربانی ها هستم و تک تک شما را به یاد خواهم داشت..... صهبانای گرامی !امید عزیز که همیشه با خوبی هایش مرا شرمنده کرده!آذر کده ی عزیز که دعا میکنم تا برگشتنم فیلتر...
-
معنای انظار
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 21:29
چقدر دلم برای سفر تنگ میشود...... وقتی کلاغ بر سر بامت ترانه خواند وقتی تمام بود مرا می بری زیاد......... وقتی سکوت ترک می خورد به آه وقتی هوای یاد تو ابری و گاه با رانیست...وقتی تو سر به زیر٬نگاهت به خاطره... لبخند شوم نفس های مرگ داشت..... وقتی که برگ برگ من از سوز درد سوخت اما تو فاتحانه تر از درد هایمی .. وقتی که...
-
من و احساس بودن من......
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 22:40
ملول از ماجرای بودن،باز قلبم لنگ می زند بشقاب ترک دار احساسم لبه ی تنهاییم را خون آلود کرده است...... حسرت برای دریدن احساسم چنگال هایش را در بغض های پنهانم فرو می کند... چه نیرویی برای ایستادن مقاومم کرده است ،وقتی نا امیدی کوه صبرم را متلاشی کرده .......و با نگاه به گذشته آرزوهایم را سلاخی میکند.... پیله های عشق...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1390 22:02
-
شاید دوباره متولد شوم
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1390 21:50
این روزا قلم از دستم فرار می کنه٬نمی دونم شاید منم دارم برا پاییز آماده می شم...... شاید آخرین تکه های خویشتنم رو بسوزانم تا دوباره متولد بشم..... دارم سکوت رو در بازی واژه های خزان پیدا میکنم....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1390 07:10
-
دلم می خواست
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1390 07:01
درون معبد هستی.. بشر در گوشه ی محراب خواهش های جان افروز.. نشسته در پس سجاده ی صد نقش حسرتهای هستی سوز پرستش خوشه ی پربارتسبیح تمناهای رنگا رنگ نگاهی میکند سوی خدا از آرزو لبریز بزاری ازته دل یک دلم میخواست می گوید... شب وروزش رفته وای کاش آینده است............ من امشب هفت شهر آرزوهایم چراغان است زمین وآسمانم نور...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 00:59
-
خیانت
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 00:34
وقتی تاریکی موهای زن رانوازش کردوجغد حسرت نوک بر سر تنهاییش کوفت... آرام اشکهایش روی صورتش ریخت و او انتقام جو به آسمان می نگریست.... نمیدانست بخت خود را سیاه بنامد یا این آسمان بی ستاره را..... .با هق هق گریه هایش سکوت اتاق آوار شد....وای!!!! چنگ بر گلو زد تا باز هم خوابش نیز صدایش را نشنوند...چه همخوابی درد آلودی...
-
پیچک های یاد
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 15:35
باز پیچک های حصار تنهاییم بهانه ات را میگیرند !! چقدر هوای نبودنت دلگیر است وقتی بارانی شد هوای خواستنت ... چتردلتنگی هایم را گشودم و ابر سیاه به تلافی روزهای داشتنت بارید ..... ولی من با غرور کنار شمشاد های خاطرات ایستادم و رفتن خویش را تماشا کردم ......... ولی از آن به بعد کمر دلم شکست!! و حجم تنم با تازیانه های...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 مردادماه سال 1390 18:56
-
فعل مجهول
یکشنبه 30 مردادماه سال 1390 18:48
بچه ها صبحتان بخیر((سلام)) درس امروز فعل مجهول است فعل مجهول چیست ؟میدانید نسبت فعل ما به مجهول است دردهانم زبان چو آویزی نهان گاه زنگ می لغزید صوت ناسازم آنچنان که مگر شیشه برروی سنگ می لغزید ساعتی داد آن سخن دادم حق گفتار را ادا کردم تا ز اعجاز خود شوم آگاه ژاله را زان میان صدا کردم ژاله از درس چه فهمیدی پاسخ من...
-
سجاده ی نیاز
شنبه 29 مردادماه سال 1390 03:42
شورش دلیرانه ی گناه؛تنم را پیروزمندانه دربر گرفت خواستم از آغوش سیاهش بگریزم،پایم گیر کردبه ناامیدی وسرخوردم....... سرگرم بود خودشدم و شکستگی شد زخم ناجورم!!!! و قتی سجاده ام را پهن کردم ......... دیدم که چقدر پای شکسته ی ایمانم سنگینی میکند سر به زیر بردم آخردیر گاهیست که فراموش کردم بودنت را...... کاش سجاده ام بوی...
-
منجی خواهد آمد
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1390 23:33
عطش زمین از این همه تباهی سیری نداشت... و با آمدن ماه !کبودی رخسار زمین خود نمایی می کرد........ مستی واژه هابرای خواب کردن بشریت داستان شب می خواند.... وغافل از اینکه ما دیر گاهی است!خواب پروانه شدن هم نمی بینیم ... بلوغ جهل آتش در خرمن اعتقاداتمان روشن کرده بود دیده ی منتظر آبی برای خاموشی کردن نادانی هایمان نمی...
-
آهسته تر شعر درد بخوان....
سهشنبه 25 مردادماه سال 1390 01:29
آهسته تر گریه کن ! اینجا همه خوابند٬ رد شوم مرگ احساس بر دیوار ها خاطره گذاشته است... وای !کبودی سایه های درد پشت چشمانم پر رنگ شد باز دیدگانم٬ ماجرای بی خوابیم را به همه خواهد گفت گره ای کور درگلو دارم که توان فریاد را ازمن گرفته است..... دیگر برایم نخوان! من تمام اشعار تردیدهای کشنده را ازبهرم تمام واژه هایش را با...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 02:53
-
قلبم
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 02:51
بازدلم گرفت٬وقتی که با رفتنت احساسم بازیچه ی اشکهایم شد...... نا خواسته سر به زانو بردم و خود را تنگ در آغوش کشیدم!!! وای! چقدر تهی شدم از بودن٬ وقتی آخرین نگاهت را تکرار کردم...... وقتی شکسته های دلم را جمع می کردم کسی را برای بند زدنش نیافتم......... خواستم رهایش کنم ٬اما٬دلم با صدای غم زد ای خواند...... آری برو- تو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 مردادماه سال 1390 04:00
به پگاهِ مهآلود، بر بلندایِ کاج، به تیرباران خواهندم گرفت. دوش انسانی را کشته ام. تو را ... به قلبِ خویش ٬تو را کشته ام........ برداشتی از وبلاگ دوست خوبم (پهن دشت بی خداوندی)
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1390 01:56