قصه ی تلخ مرا باورکن!
جبر بودن
نفس زیستنم روی زمین...
و هوایی که پرازیاد تو بود................
لحظاتم خالی ونگاهم بیرنگ.......
لغزش شورعرق، روی زخم حسرت...
وعطشناک ترین دردگلوسوز هوس.......
مثل ظهر مرداد
ذهن تب کرده ی من !
خواب تردید به چشمش افتاد....
مستی روح ، تن خسته به زنجیر کشید
وقفس ساخت ازاین بودن تکراری من.........
قصه ی تلخ مرا باورکن......
سلام
حس عجیبی از خواندن این شعر بینهایت زیبا پیدا کردم که
توصیفش خود شعر دیگری است در ذهن نا آرامم ...
این سبک از آثارتان برایم بسیار جذاب است اما نوعی شیرینی آمیخته با تلخی ...
اشکال کار اینجاست که ما از خواندن اثری لذت می بریم ... اما درک اینکه چه اندوهی باعث شده تا این تلخی شیرین بنظر برسد کار دشواری است . در هر صورت برایتان آرزوی آرامش و رستگاری دارم .
سلام..
بودتان همیشه باعث شادیم میشود.
هیچ کس نمیداند درد را چگونه میتوان معنی کرد؟؟؟؟
سلام خاطره جان .
اعیاد شعبانیه بر تو مبارک باد .
انشالله که روزهای خوب وشادی در پیش رو داشته باشی.
التماس دعا
سلام خانمی ....خوبی؟؟؟خوشحال شدم به اومدنت. ایاد شعبانیه بر شماهم مبارک و دعا هایتان مقبول....
این تکرار روزهای بی روح را منم حس می کنم
دلم یه هوای تازه می خواهد
از جنس آزادی!!!!
سلام....
هوای ازادی دیر گاهی است که دود زده نگاهت میکند...فقط بال بگشا.....
دوست خوب همبلاگی
نوشته ت به دل نشست ... خسته نباشی.
سلام...ممنونم عزیزم
سلام
عکس منو گرفت
نوشته خوب بود
جبر
اختیار
هیچ کدوم هیچ کوفتی نیستند
فقط دروغند
اینجا توهم است
توهم
وما چه ساده بازیچه ی این توهمات میشویم
آسمان فرصت پرواز بلندیست
ولی ...
جبرى یا اختیارى بودن
ایکاش اختیار هر کس ...
من هم مثل دوستمون برای همه آرامش آرزو میکنم
سلام .....
روزگارت خوش باد...
قصه ها گویا
از لای لای مادرانمان
تلخی روز گار دارد
روح سرکش مان
اما رفتن
را نگفتیر قصه گو
که گاه
از زیادی دوست د اشت است
سلام...
لالای مادر درست بود میخواست راحت بخوابیم تا باور نکنیم دروغ زیستن را
سلام خاطره ی عزیزم
قصه ی تلخ غصه هایت را باور دارم
آنگاه که نگاه بی رنگت التماس لحظه ی های با تو بودن ها را فریاد میزد
سلام مهربانم
حضورت همیشه دلگرمم میکند به بودن
دوباره و چند باره این شعر زیبا را خواندم ...
و هر بار زیبا تر از قبل ...
باز هم سپاس .
سلام
دل را بهانه ای است و بودن را ترانه ارام میبخشد.....
ممنون از لطف کلامتان
بسیار زیبا بود.....
ممنون
جبر و اختیار را رها کن
اگر او را یافته ای
زندگی را با او و برای او بدزد ...
دزدیدن ثانیه ای ......
سلام
بیا به گنگ
سلام.....
سرمیزنم
درد را از هر طرف که بخوانی درد است
نوشته هاتو از طرف بخونی بازم درد داره
+ تلخ منم ! همچون چای سرد ؛ که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی ..... و ننوشیده باشی ، تلخ منمچای یخ که هیچکس ندارد هوسش را . . .
سلام....
مهرت همیشگی باد
هیچ و باد است جهان؟
گفتی و باور کردی!؟
کاش، یک روز، به اندازه «هیچ»
غم بیهوده نمیخوردی!
کاش، یک لحظه، به سرمستی باد
شاد و آزاد به سر میبردی!
مشیری
سلام....
هدیه ای ارزشمند بود مثل همیشه
zIba va MOtfAVet
ممنونم
باور نمیکنم
چه اگر اینگونه باشد
تو خیلی وقت پیش مرده ای
قراری با من بگذار
فردا ...همانجا که مرده بودی!!!!
کافی است بیایی منتظرم....فقط بیا