از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

..............

در دلم تب و لرز عشق که می پیچد؛



پتوی اندیشه را دور خیالم می پیچم 


                                             تا شاید یادت گرمش کند......


"ها" میکنم سکوت را میان دستانم

   

اما دلم................



بی احساس ترین واژه ی دنیا را حسرت می کشد........

نظرات 19 + ارسال نظر
مسافر پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ب.ظ http://doncorleone.blogsky.com

بی احساس ترین کلمه "بی تفاوتی" است ... مراقب آن باش
. ... بی ارزش ترین کلمه "انتقام" است . ...
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم.

سلام وممنون

توهمات پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:34 ب.ظ http://2fan3.lxb.ir

سلام




من سکوت را ها کردم








تو چی؟

من سکوت را فریاد کردم

اما بغض شدو درگلو خشکید....



خدا کند ببارد

یه دوست قدیمی جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ق.ظ

درود بر شما ، گاه گاهی که برخستگی و خواب غلبه می کنم به سرای شما سر می زنم ! می خوانم ! فکر می کنم ! غمگین می شوم ! و می روم ! هزار حرف برای گفتن دارم ... ولی می روم ! ...با آرزوی سلامتی برای شما .... یه دوست قدیمی

سلام دوست
کاش ادرس میدادید بهتر بشناسمتون.....

امید جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:51 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

بانو! بین خودمان باشد
در بکارگیری کلمات مهارت خاصی دارید

وقتی قلم شما را می خوانم
همیشه در دل می گویم افرین

منتظر ان روزم که شنوای شادی های قلمتان باشم
درود

سلام...
شرمنده ام میکنید....من هرگز نمیتونم این هندونه ها رو تا خونه ببرم اخه یخچالم دیگه جا نداره

کوروش جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ب.ظ http://www.korosh7042.com/

تب می کند
تن لرزان دل
و به هذیان امی فتد
می ترسم
از تو بگوید و خاطرات تو


خیلی زیبا بود
بارها خواندمش و خواندم
گویی می خواستم به پتوی احساست
اندیشه ام را گرم کنم
درود بر تو بانو
سرسبد خاطره ها

سلام استاد بزرگوار.....
باز احساس مهربانتان را نثار وبلاگم نمودید....

سپهر جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:46 ب.ظ http://acappuccino.blogsky.com/

وقتی یه مطلب کامل باشه ... دیگر جای برای نظر دادن نیست و فقط باید از نویسنده اش تشکر کرد.
ممنون خانم خاطره ، عالی بود

سلام.......ممنون از لطفت .......حضور مهربانت راسپاس

ANNA جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:04 ب.ظ

ها نکن
بدتر می شود
یادت به دستهایش می افتد
به نفس هایش شاید
و بد از بدتر می شود


سلام خاطره

سلام.....
ها کردم سکوت را درد تلخی داشت.............

ANNA جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:07 ب.ظ

چه ساده

میشود

گریست...!!!
... ... ...
وقتی که

سیب

میگویی...!!!

و شبیه

بغض

میشود

لبخندت...


هدیه هایت مهربان است.......

صهبانا شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:49 ب.ظ http://sahbana.blogsky.com

سرمای قطب را از استوا به نظاره نشسته ام ...
می گویند که عشق گرمت می کند ... اما نه وقتی قطب را با استوا اشتباه گرفته باشی ...

سلام و درود .
ممنون از لطف کلام زیبای شما .

سلام
عشق تنها قصه ای است یا نه سراب بودن .........

زیبای کلامتان همیشگی باد

ANNA شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:46 ب.ظ http://lapeste.blogsky.com


عزیزمی

حمید یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:24 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

سلام دوست خوب من

چه گویم که ناگفتنش بهتر است

برایم بمان یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:47 ب.ظ

عجیب ؛درد؛ میکند
«زبان روحم»
نه
دیگر از عشق سخن نمی گویم

ستوده یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:47 ب.ظ http://saba055.blogsky.com/

سلام دوست عزیزم.
چقدر زیبا وهنرمندانه گفته اید .
خیلی زیبا یادش را به تصویر کشیده اید .

ستوده یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:51 ب.ظ http://saba055.blogsky.com/

مگر کار دل جز عشق چیز ی هست .
گاهی باید خود را سرزنش کنیم برای معشوق اشتباهی که انتخاب کرده ایم نه دل را .
حیف این دل پر از احساس نیست که سرزنش شود خاطره جان

برایم بمان یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:53 ب.ظ

چه مزه ی تلخ ِ آشنایی !!! برای عزاداری دلت سکوت میکنم

برایم بمان یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:55 ب.ظ

می­توانی آن­قدر خسته باشی

که خواب را، که کابوس را

حتا مرگ را ، پس بزنی

جهان ، جوابم کرده است

اتاق از هرّای دیوان و هراس کرکسان

آکنده است

چراغ را خاموش نکن، می­ترسم

زمزمه را نکُش، می­ترسم

آه که اگر امشب

تنها همین امشب

صبحی داشته باشد

دیگر جهان، همیشه

آفتابی

خواهد بود




حسین منزوی

حمید دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه
از پدرش می پرسه: پدر جان ! لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی ؟پدرش فکر می کنه و می گه : بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی . من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم. مامانت دولت هست، چون کارهای خونه رو اون اداره می کنه. کلفت مون ملت مستضعف و پا برهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه و هیچی نداره. تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی. داداش کوچیکت هم که دو سالش هست، نسل آینده است. امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردا بتونی در این مورد بیشتر فکر کنی.پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره. می ره به اتاق برادر کوچیکش و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی خرابی خودش دست و پا می زنه. می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه....!؟!؟!؟. میره تو اتاق کلفت شون که اون رو بیدار کنه، می بینه باباش توی تخت کلفت شون خوابیده .....!!!!! . میره و سر جاش میخوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه.فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیست؟ پسر می گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چی هست. سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت مستضعف و پا برهنه رو می ده، در حالی که دولت به خواب عمیقی فرو رفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمی تونه دولت رو بیدار کنه، در حالی که نسل آینده داره توی گه خودش دست و پا می زنه.

ANNA دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:11 ب.ظ http://lapeste.blogsky.com

وقــتی خواستن هــا بوی شهوت میدهند ، وقــتی بودن ها طعــم نـیـاز دارند ، وقــتی تنهایی هـــــــــا
بی هیـچ یــادی از یـــــار ، بـا هـر کسی پـر میشود ، وقــتی نــگاه هــا ، هرزه به هر سو روانه میشود
وقــتی غــریزه ، احساس را پوشش میدهد ، وقــتی انــسان بودن ، آرزویی دست نـیـافتنی مـیـــشود
دیگر نمیـخواهمت ، نــه تو را و نــه هیچ کس دیگر را.

حمید جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

مر گ بر انان که جیب گشاد احساساتشان هر روز سنگین تر میشود

ما که بی احساسیم غمی نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد