از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

انتظار

وقتی یادت بازیچه ی کودکانه ی ذهنم شد 

 

عکس بی کسی هایم  را در آغوش گرفتم و روزهای  رفته راشماره کردم .....

 

 سیلی درد ناک یادت اشکهایم را سوزاند!!!

 

وچشم های منتظرم راه را پایید 

 

میدانم! که نا امیدانه درد می کشم ٬آخر همین یاد مرا خواهد بلعید .....

 

 

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
امید جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:12 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

ما هم سیلی خورده روزگاریم
اما صورتمان رو گریم کردیم تا کسی نفهمد
خدا به دل تب دارتان صبر بدهد

سلام
از اینکه سر می زنید ممنونم!

امید جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

از شما هم سپاس
سرم درد می کند برای سر زدن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد