درلابه لای خوابهای کودکیم بزرگ شدم....
رویای تشنه ی بلوغ سراب آرزوهایم شد
و من درست زمانی بزرگ شدم
که مادر برای خواباندن دردهایش برایم لالایی میخواند...
وشاید وقتی....
شکوفه های سیب حیاطمان با اندک تلنگری ریخت...
یا وقتی بوی شب بوها خوابم را عطر آگین کرد....
یا بین دعای نسترن که بر سجاده ی پدر می ریختم.....
خواب آشفته ای بود...
اما حیف بزرگ شدم
خوابهایی کودکی ام
کابوسهایی اند
که حالا بزرگ شده اند ...
سلام و سپاسگزارم از آثار ناب و سرشار از احساس شما.
شعرتان جاری
پایدار باشید.
وچه دلبسته ی این کابوس های تلخیم
سلام..بودتان همیشه شادم میکند
سلام خاطره ی عزیزم
گاهی آدمها می روند
نه برای اینکه
دلایل ماندنشان کم شده . . .
بلکه به این دلیل که آنقدر کوچکند
که تحمل حجم بالای محبت تو را ندارند
سلام بانوی مهر...
در خیالم گم شدی وقتی تمام یادت مرا در آغوش گرفت
عروسکم را بده
بگذار مادرانه
خوابش کنم .... !
+ بنویس از سر ِ خط : بزرگ شدن درد دارد .
سلام نازنینم
ای کاش هرگز آرزو نمیکردم که کفش های مادرم اندازه ی پایم شود...
چی شده؟
عید خوبی نداشتی؟
سلام عزیزکم...
نه ....
جای خالی مادرم همه جا بود..مثل بغض سر سال تحویل مثل اشک پدر ...مثل خانه ای که بی او یخ بسته....
سلام
سال نو مبارک
امید و ارزو سلامتی و تندرستی در تمام لحظه های سال برای شما و عزیزانتان
سلام وممنونم دوست قدیمی
دلتنگ کودکی ام هستم...
همه چیز خوب پیش میرفت...
تا این که بزرگ شدیم
ایـטּ امتـפـآטּ زنـבگـے بزرگتریـטּ عیبش اینـہ ڪـہ
اگـہ چیزے همـ بلـב نبآشـے بآیـב تآ آפֿـر جلسـہ بشینـے
פֿــــــــــــــــــבآیا
بـے פֿـیآلـ شۆ بیآ برگـہ ے منۆ بگیر
جودی رو دوسش دارم...
منم همینطور..
سلام عزیزم
همدردی با تو حسیه که در کلام نمی گنجه ...
اگه بگم می فهمم دروغ گفتم اما سنگینی لحن اندوهگین نوشته هات رو روی قلبم کاملا احساس می کنم ...
برای مادر عزیزت آرزوی علو درجات در نزد پروردگاررو دارم و برای تو و خانواده ت روزهایی روشن و امیدبخش ...
سلام دوست خوبم
گاهی تمام حرفهای ادم تو یه جمله خلاصه میشه و گاهی فقط سکوت مینویسه
سلام خاطره ی عزیز
دلم ز روز ازل مبتلای زهرا بود
غلام خانه به دوشی برای زهرا بود
نه من ، که عالم امکان سراسرش هر دم
ز روز اوّل خلقت گدای زهرا بود . .
شهادت فاطمه ی زهرا(س) تسلیت باد
سلام بانوی همیشه مهربان
ممنونم که سر میزنید...من نیز پیشاپیش میلاد بانو فاطمه ی زهرا رو به شما دوست عزیزم تبریک میگویم
تمام خوابها سراب
تمام شهر غرق خواب
کجاست یوسف؟
خوابها سرریز شده اند ...
تعبیر می خواهم ...
تعبیری خوش ...
سلام خاطره ی عزیزم

عزیز مهربونم حضورتان کمرنگ شده این روزها شاهد حضور کمرنگ دوستان قدیمی خاطرات کهنه هستم
انشالله هر کجا هستید موفق باشید
سلام بانو
حسی برای نو شدن ندارم...پیمانه های صبری که داده بود تمام شده...ممنونم که مهربانی شما همچنان ماندگار است.
جالبه
خوشحال میشم وقتی دوستانم بهم سر میزنن آخه دوس دارم از حالشون با خبر باشم وقتی ک هستن آرومم.ممنون ک اومدی بانو...
سلام مطالبت جالبه