هوس تلخ بودنم سیب شد و
به هوای تو بر زمین افتاد
باز لبخند میزنی و مرا......... می بری سمت آرزو هایم........
نگهم سربه زیر میماند......تا ندانی چرا دلم خون است؟؟؟؟
گاه گاهی سکوت بی رنگم
می شود مثل شوق دیدارت
نفسم را به سخره میگیرد
- انتظار -
این هجوم واژه ی سرد
برسر انگشت دست تو بستم........نخی از یاد های تکراری
لیک میدانم این خیال تهی ........ می برد ریسمان دل به تنهایی
سلام و سال نو مبارک
همه ما در جستجوی کمال واقعی وخوشبختی ابدی هستیم می دانم برای اینکه به کمال واقعی تان برسید ودر جات بالای انسانیت راکسب نمایید خیلی جستجو کرده اید اما موفق به یافتن برنامه ای
کامل و معتبر نشده اید.
ا فتخار دارم که شما دوست عزیزم را با کاملترین، معتبرترین و مطمئن ترین
برنامه تربیتی برای رسیدن به کمال وسعادت آشنا کنم.
لطفا به ادرس های زیر مراجعه نمایید :
hajferdowsi. com
hajferdowsi. net
خاطره جان ما به زمین امدیم اما قرار نیست که همیشه تاوان ان میوه ممنوعه را بدیم


آنجا که ان خاطرات تکراری طنابی میشود بر دست وپای ما فکر کنم باید ان را پاره کرد واز نو نخی تازه بست بر سر انگشتان دستان
اگرچه ازموده را ازمودن خطاست
ولی احترام به عقیده شما واجب تر است
(پاسخ به جواب کامنت پست قبلی)
هواییم کرد هوای تو
سیب شدم و حوا نشدی !
آبستن ِ تمام ِ نبودن هایت شدم
من درد را حامله ام
درد ِ نبودنت
بغض را باردارم
بغضی را که جنینی بود در گلویم
جنینی که پایه ش تو بودی
به دنیا آوردم
فرزندم اشک شد
من و فرزندم سال هاست که
باهم ترانه می خوانیم
ترانه نبودنت را ..........
ممنون از سلیقه ی زیبایت...
پوسته نو مبارک ؛ خیلی قشنگه
+ببخش من دیر میام و همه پست هاتو نمیخونم
سلام ممنون از لطف مهربانت.......
سر می روم از خویش
از گوشه گوشه فرو می ریزم
و عطر تو
رسوایم می کند.
شمس لنگرودی
سلام مهربان
تو همیشه به موقع می رسی
مرا از خیال تنهایی می رهانی
می دانستی خاطره ؟
سلام آنا...میدونی تو هم شبیه منی....کسی برای فهمیدن ما به خودش زحمت نمیده....فقط انتظار دارن که باشی...
شعری که از شمس نوشته بودی
رسوایم کرد
از فکر
از فکر
از فکر
پرایوسی یک خاطره ی گذشته است
در صورت تمایل بگو تا رمز دهم
عزیزم خوشحال میشم که بخونم.....
بهمین ساده گی



در انتظاراخرین چاووشی
آخرین ناقوس
در خلوت دخمه
می نشیمنت من منتظر
ای پیر سیاه پوش بدنام ِ ِ تبر دار ِ روزگار
موعود منی اما
چه دیر می رسی
در این بی کسی
(کوروش)
سکوت می کنم که این بهتر
از ماه
لکهای بر پنجره مانده است
از تمام آبهای جهان
قطرهای بر گونهی تو....
و مرزها آنقدر نقاشی خدا را خط خطی کردند
که خونِ خشک شده، دیگر
نام یک رنگ است....
از فیلها
گردنبندی بر گردنهایمان
و از نهنگ
شامی مفصل بر میز...
فردا صبح
انسان به کوچه میآید
و درختان از ترس
پشتِ گنجشکها پنهان میشوند
گروس عبدالملکیان
سلام. پیش ما بیاین. مبارکه!
روئیدنت به بهار دل است


بگذار که دل
شکوفه های بهار را
میزبانی کند
وداعی باید
زمستان را با دلت
این میهمان ناخوانده را
آغوش دل بگشا
دیگر بهار را
معطل این و آن نکن
می گذرد به شتاب
دریاب و دریا باش
در انتظار ساحل به موج
)کوروش)
سلام خاطره جون


الهی فدات
تنهایی چرا؟
باور نکن تنهایی ات را
باور نکن تنهایی ات را من در تو پنهانم، تو در من
از من به من نزدیکتر، تو
از تو به تو نزدیکتر، من
باور نکن تنهایی ات را، تا یک دل و یک درد داری...
تا در عبور از کوچه عشق
بر دوش هم سر میگذاریم
دل! تاب تنهایی ندارم، باور نکن تنهایی ات را
هر جای این دنیا که باشی من با توام تنهای تنها
من با توام هر جا که هستی
حتی اگر با هم نباشیم
حتی اگر یک لحظه یک روز با هم در این عالم نباشیم
این خانه را بُگذار و بُگذر، با من بیا تا کعبه دل
باور نکن تنهایی ات را، من با توام منزل به منزل
خسته ام
خسته
اما اگر این عکس تو باشد احساس بهتری پیدا می کنم
شوق دیدار
حسی که هیچ وقت فراموش نمیشه حتی اگر
باد های هجوم هم سرده سرد باشه
حالم گرفته از این شهر
که آدم هایش همچون هوایش
ناپایدارند ....
گاه آنقدر پاک که باورت نمی شود
گاه آن چنان آلوده که نفست می گیرد !!