ثانیه ها،در واپسین لحظه های خلوت حسرت،
مرگ را بار شتر اندیشه های خود میکند........
تا در سرزمین غبار گرفته ی عشق
ذرات معلق احساس را خرج دل بی آرزویش کند.......
اما نمی دانم...
چرا جبر گلو گیر بغض هایم میل بارش ندارد....
و نگاهم همیشه شبیه آواز کولی هاست به هنگام کوچ......
دوست دارم فقط نوشته هاتو بخونم بدون ِ اینکه حرف بزنم آخه خرابش میکنم زیبایی ِ قلمت رو
سلام
اینا همش لطف شماست...خدا کنه لایق باشم...من به داشتن دوستای مثل شما به خودم میبالم...
پرنده گفت: «چه بویی، چه آفتابی، آه
بهار آمده است
من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت.»
پرنده از لب ایوان
پرید، مثل پیامی پرید و رفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمی کرد
پرنده روزنامه نمی خواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدم ها را نمی شناخت
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغ های خطر
در ارتفاع بی خبری می پرید
و لحظه های آبی را
دیوانه وار تجربه می کرد
پرنده، آه، فقط یک پرنده بود...
از : فروغ فرخزاد
خوب میدونی چقدر این هدیه هاتو دوس دارم...
بانو! من روی یک پست شاد از شما شرط بندی کرده ام
یه حالی بدهید و شاد بنویسید
تا آسمون دل ابری باشه نوشتن از یه روز آفتابی با ادمای خوشحال و شاد میشه برام مثل یه رویا...گاهی سعی میکنم اما بخدا نمیشود...دلم میخواهد بخندم اما...................
سلام خاطره ی عزیزم
کاش می دانستم چه کسی این سرنوشت رابرایم بافت آنوقت به او می گفتم که یقه را آنقدر تنگ بافته ای که بغض هایم را نمی توانم فرو برم
سلام افسانه جونم...ببخش من با وبلاگت مشکل ذاشتم چندبار اومدم تا برات مطلب بنویسم اما باز نکرد از دیگر لینکا هم اومدم باز مشکلم حل نشد ....خوشحال شدم که اومدی و مشکل وبلاگت بر طرف شد.....
حکم جلب ثانیه ها را گرفته ام ...
شاکی ام از گذشت زمان ...
غافل از اینکه در این داد سرا
هر چه داد میزنم ، خبری از داد نیست .
بی نهایت زیبا سرودید .
دستمریزاد و ممنون از این همه زیبایی .
سلام...ممنون از حضور دلگرم کننده ی شما....
خاطره جان ممنون از این صف زیبای واژه ها .
دیده ی نیک بینت را سپاس
قلب تو کبوتر است
بال هایت از نسیم
قلب من سیاه و سخت
قلب من شبیه ...
بگذریم
دور قلب من کشیده اند
یک ردیف سیم خار دار
پس تو احتیاط کن
جلو نیا ، برو کنار
توی این جهان گنده ، هیچ کس
با دلم رفیق نیست
فکر می کنی
چاره ی دلی که جوجه تیغی است
چیست ؟
مثل یک گلوله جمع می شود
جوجه تیغی ی دلم
نیش می زند به روح نازکم
تیغ های تیز مشکلم
راستی تو جوجه تیغی دل مرا
توی قلب خود راه می دهی ؟
او گرسنه است و گمشده
تو به او پناه می دهی ؟
باورت نمی شود ولی
جوجه تیغی دلم
زود رام می شود
تو فقط سلام کن
تیغ های تند و تیز او
با سلام تو
تمام می شود .
عرفان نظرآهاری
+ راستی پوسته نو مبارک
ممنون عزیز همیشگی دیوار تنهاییم...
نمیدانم


ما یاد گرفته ایم اندوه خود را زیبا بنامیم
و هر که اندوه بار تر گفت
تعبیر قشنگی بود
افرینمان غرا تر می شود
شرمنده ام که نمی توانم بیشتر بنویسم
فقط آرزوی شادمانی دارم برایت بانوی خاطره ها
سلام ودورود بر استاد بزرگوار...دیرگاهی است با سایت شما هم مشکل پیدا کرده ام....
ممنون از حضور همیشه مهربانتان
۷۰۸ شاخه گل برای شما
اوازی به گوشم می رسد
وقت کوچ امده است ؟
ونگاهم عادت کرده به کوچهای تو از این کوچه ی دلتنگی....
امید جون به نظر من هرچی از درد بگی خیلی بهتره چون اگه از درد نگی مشکلات همچنان باقی می ماند و حل نمیشود ،در حالی که اگر انسان بخواهد خوشی ها را دوباره بازگو کند ،هیچ چیزی پیشرفت نمیکند و دردها باز هم باقی می ماند و در آینده بچه هایمان می گویند تقصیر شماست که سکوت کردید ،تقصیر شماست که از مشکلات نگفتید و بی خیالی را سر لوحه خود قرار دادید و گند زدید به هرچی خوشی...
.
.
درود بر کسی که میخواهد آینده را بسازد
درود
درود
...
سلام..
.دوست خوب من اگه یه دونه دلخوشی و شادی پیدا کردم حتما درموردش مینویسم.....
دوست دارم به خواسته دوستام احترام بزارم و شادی رو هرچند کذایی مهمون دلم و وبلاگم کنم اما بخدا ندارم......
سلام خاطره جون
میگه شاد بنویس

نیست وگرنه....
سال جدید شده یه خورده شاد بنویس
ببین کی به کی
ولی خدایی این آهنگت خیلی غمگینه
انشالله که غصه هات تموم میشه عزیز دل افسانه حیف از اون صورتک های بوس
سلام دوست مهربون....چشم آهنگو عوض میکنم...غمها هم اگه اتش بس داد مینویسم......ممنون از حضورت.....