تابلوی عاشورا چیزی کم نداشت.....برای تصویر عشق عطش بهانه بود...
شرم حضورعباس تا قیامت برای آب کافیست......
هجاهای عشق شرمگین زینب شد وقتی در مسلخ جز زیبای چیزی ندید....
تصویرمعصومیت که به همراه طفل شش ماهه قربانی شد.....
ولذت شادی از دنیا رفت بعد از قاسم.....
درد بعد از فاطمه شرم حضور داشت .... لیک ....
نمیدانم چرا طفل سه ساله جور میکشید.......
نمازدرمحراب علی از خون سیراب شد .....اما....
تا ابد بی تاب آخرین نماز حسین ماند.....
جهالت آدمی پر رنگ تر شد وقتی که آیه های نور را بر نیزه کرد......
درود
منم یه چیزی درمورد حسین نوشتم بیا بخون ببین خوب نوشتم؟
سلام.
همیشه دنبال جایی بودم که تمام حرفامو بزنم و از هیچ کسی خجالت نکشم.
شاید میون این حرفام، حرفای بدی هم باشه ولی من از شما خواننده محترم تقاضا میکنم اشتباهات منو تکرار نکنین و خوب زندگی بکنین.
این جا حرفامو می زنم، تا شما کمکم کنین. مثل یه مشاور خوب.
این همان چیزی بود که این روزها انتظار خواندش را می کشیدم و تمام انها را به زیبایی خلاصه کردید در کلام اخرتان
جهالت آدمی پر رنگ تر شد وقتی که آیه های نور را بر نیزه کرد......
درود بسیار
چه سود که این راه رفته را اگر باز رویم


زمین گرد است
و راه می شود مکرر
راجع به عاشورا و وقایع اون همیشه حرفها برای گفتن هست و هرچه در موردش بنویسیم کم است
ولی این رو باید بدونیم که عاشورا کلاس درس بود برای امثال ما
امید که همگی اون درس لازمه رو ازش گرفته باشیم
سلام خاطره جون
انشالله قبول باشد.عزاداری هاتون.
نگاهم تلولو ءخورشید تابان دلم بود
افسوس
که خورشید را
قدرت آب کردن سنگ نیست
(کوروش)
کسی که دیگر

منتظر کسی نیست
کسی که دیگر
شاید کسی نیست
درود بر بانوی پراحساس و سپاس از همه دلنوشتهایت