درآنجا برفرازقله ی کوه دوپایم خسته از رنج دویدن
به خود گفتم که دراین اوج دیگر صدایم را خداخواهدشنیدن
به سوی ابرهای تیره پرزد نگاهم روشن و امیدوارم
زدل فریادکردم کای خداوند من او را دوست دارم،دوست دارم...
صدایم رفت تا اعماق ظلمت به هم زدخواب شوم اختران را
غبارآلوده وبی تاب می کوفت در زرین قصر آسمان را
ملایک باهزاران دست کوچک کلون سخت سنگین راکشیدند
زطوفان صدای بی شکیبم به خودلرزیده در ابری خزیدند
خدادرخواب رویابار خودبود به زیر پلکهای پنهان نگاهش
صدایم رفت وبااندوه نالید میان پرده های خواب گاهش
صداصد بار نو امیدانه برخاست که عاصی گرددوبروی بتازد
صدا میخواست تا پنجه ی خشم حریر خواب او را پاره سازد
صدافریاد میزد از سردرد به هم کی ریزد این خواب طلایی
من اینجا تشنه ی یک جرعه مهرم تو آنجاخفته بر تخت خدایی
مگرچندان تواند اوج گیرد؟ صدای دردمند و محنت آلود
چوصبح تازه از ره باز آمد صدایم از صدادیگرتهی بود
ولی اینجابه سوی آسمانهاست هنوزاین دیده ی امیدوارم
خدایا!این صدا را می شناسی من اورا دوست دارم ،دوست دارم
فروغ فرخزاد
چه خاطراتی دارم با این شعر...
خداکند که خاطرات خوبتان را زنده کرده باشم
http://hamidhaghi.blogsky.comhttp:http:
درود
دوست دارم
و ......
.............
...................
........................
...........................................
..................................................................
.آپم
هول نشو واسه همه اینو نوشتم (شوخی)
سلام منم دوستون دارم _ البته همه هم وبلاگی هام رو _ و برای شما ارزش بیشتری قایلم...
دوست خوب ممنون از طنز زیباتون
این روزها که از خبر خوشی که از دخترم فروغ به من رسیده


با این شعر زیبا و یادشاعر گرانقدرش فروغ عزیز
شادمانیم را کامل کردی
سپاس از تو
سلام گرامی..
خوشحالم به شادیت...روزهای خوش را با قدم این نو رسیده برایتان آرزو میکنم
زیباست ولی دست نوشته های خودتان چیز دیگری است
درود
سلام......دعا کنید درگیری ذهنیم تموم بشه تا بتونم بنویسم....
مثل شما لطف رو به حساب هندوانه نمیزارم.....
درود
ممنون که سر میزنید
از بزگواریتان است
سلام سپاس از احساس
سلام. عزاداریهاتون قبول!
آپیم. خوشحال میشیم به ما سر بزنید.
یا حسین . . .
سلام از شما هم قبول باشد
حتما سر میزنم