ای آینه سلام!نگاهت چرا باز سرد است!!
نقاب هایم را هنوز نزده ام،بی ریا دربرابرت ایستاده ام.....
ای آینه! هنوز بر چشمانم سرمه ی بی احساسی نکشیده ام....
ای آینه رسوا گونه نگاهم می کنی .........
مو های سپیدم از یادمانهای روز های درد است
ترکهای صورتم را با تردید مینگری ...
مو شکافانه نگاهم نکن! از بس نقاب زده ام تو نیز مرا نمی شناسی؟؟!!!
آری منم!همان افسونگر دیروز ....تاب می خورد ذهنت ،تا به یاد بیاورد مرا؟؟؟
ملول مشو ای آینه که خویشتنم را فریاد می کنم......
........
من دوباره خود را آراستم ،تا کسی حجم دردرا از چهره ام نخواند
و تو با سکوت مرا یاری می کنی......ای آینه بخند !دوبار نقابهایم را زدم..........
آیینه را هم میشود فریب داد
با آیینه دل مان چکنیم
بانو! مثل همیشه .... عالی بود
اینه ی دل بدی هایمان را را نشانمان می دهد کاش شرمنده ی خود نباشیم
بسم رب الشهدا ...

خیـلــــــــــــــــــــی زیبا و لطیف بود !
من دوباره خود را آراستم ،تا کسی حجم دردرا از چهره ام نخواند ...
کاش کسی هم بود که حجم درد مرا از حدیث دردم باز میخواند ... الا بذکر ا... تطمئن القلوب
با سپاس ... ارادتمندیم
از اینکه سر میزنید ممنونم
درود بر شما ، از نظرتان ممنونم پاینده باشی آذرکده
سلام به اذر کده خوشحالم از بودتان!
سربزنید گرامی
سلام
گاهی که نه ... همیشه از توصیف و تحسین نوشته های شما عاجز می مانم ...
دیگر صفاتی مانند زیبا و دلنشین و تاثیر گذار و تامل برانگیز در اینجا کاربردی ندارد...
حتی توان تشکر هم ندارم . چون مقدار احساسی را که موجب نوشتن متنی این چنین می شود با هیچ مقیاسی نمی توان اندازه گرفت و با هیچ کلامی نمیتوان سپاس گفت .
تنها برایتان آرزوی سلامت و سعادت دارم و از این همه ناتوانی در پاسخ احساس شرمندگی می کنم .
استاد گرامی شما همیشه با حضورتان باعث افتخار این حقیر میشوید و تشویق هایتان دلگرمم می کنید
از دیده ی نیک بینتان متشکرم
خاطره ی مهربان


بخشی در وب سایت ایجاد کرده ام با عنوان برگزیده از وبلاگ های عزیزان
که بی اجازه این متن زیبا را بنام و لینک خودت برداشته و آنجا قرار میدهم
اگر مخالف بودید بفرمائید تا رفع عیب کنم
سپاس تمام مهربانی هایت
استاد گرامی سلام
شرمنده ام می کنید متن ناقصم پیش کش کلام زیبایتان باد
سلام...
[گل]
دوست گرامی و کم لطف من سلام!
خوشحال شدم به بودتان
سلام خاطره من مث شماها بلدنیستم ادبی حرف بزنم ولی خدایی مث همیشه زیبا بود هرچی به ذهنم فشاراوردم دوخط شعر بگم نتونستم نکه نتونم نه مثلا شعرهای کتاب دوم دبستان و که چندین سال قبل خوندمو توذهنم دارم ولی شعر جدید بلدنیستم بااین حال از قلم شیوا وقشنگت واقعا ممنون واز دوستان عزیزت که میان اینجا شعر میزارن حتی اگه مال خودشون نباشه ومث من که گاهی وقتها سرقت ادبی میکنم خلاصه خاطره خیلی خوشحالم که میتونم بیام اینجا وشعراتوبخونم ولی نظرکه بلدنیستم بدم همینو قبول کن وبدون واقعا واقعا واقعا شعرات ونوشته هات قشنگه دستت درد دکنه
سلام نمی دانم دوست بناممت یا همخون
از اینهمه شکسته نفسی شما متعجب شدم مان دانش آموخته ی مدرسه ی شما هستم
سکوت ظاهری ایینه از هر فریادی بلندتر تر و متذکرتره
بلند بلند فریاد سکوت را می کشم اما کسی صدایم را نمیشنود حتی آینه
نه !
نمیشناسم من
این دخترک عبوس و غمگین درون آینه را
نه !
نمی خواهم بشناسم من
نه !
نه !
نه !
لزومی ندارد
چیزی از چراغ و ستاره پنهان کنی
برو پیاله ات را پیدا کن
وقت شام است .
می گویند قرار است سهمی از سایه روشن رود را
به خانه بیاورند ،
یعنی به اینجا بیاورند .
اینجا خانة شما نیست ؟
برای من
دوست داشتن
آخرین دلیل دانایی است
اما هوا همیشه آفتابی نیست
عشق همیشه علامت رستگاری نیست
و من گاهی اوقات مجبورم
به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم
چقدر خیالش آسوده است
چقدر تحمل سکوتش طولانی است
چقدر ...
"سید علی صالحی ، از مجموعه: نشانی ها"
باز با هدیه ای زیبا مرا غافل گیر کردید
ممنون عزیزم
سلام
فکر میکنمربه سبک پست مدرن شعر میگید
فوقالعاده بود
لینکتون کردم
سلام
نوشته های من یه جور دل نوشته است کاری با مدرن وکهن بودن ندارم
ممنون که وبلاگم رو قابل نگاه نیک بین خود دانستید
سپاس از حضور و نگاه مهربانانه ات نازنین خاطره ی عزیز


اگرچه در پاسخ امید عزیز گزافه گویی کردم
اما گوشی دارم راز دار عزیزانم
تنها مایه ی ماندنم
سپاس دارم نازنین
ممنون گرامی از حضور گرامتان
منون از اینک اومدید
لینکتون رو طبق نظر شما تغییر دادم
در مورد سبک شعر اگه سبکهای مختلف ادبی (شعر) رو باهاش اشنای داشته باشید یقینا بهتر میتوانید بسرایید!
سلام دوست عزیز این چه که منو درگیر کرده یه جور متن ادبیه از اینکه خودم رو درگیر وزن کنم بیزارم ...جوانتر که بودم بیشتر حوصله ی درگیر کردن خود با وزن رو داشتم اما حالا دیگه نه و چراش رو نمیدونم...
منم شما رو لینک کردم و از اینکه نظرم رو اعمال کردید متشکرم
بانو! قبلا از سفر معنوی در قلم شما شور دیگری بود
ایا ان را جایی به ودیعه اخرت نهادید؟
سلام اقا امید!
این روزها سرم با مسابقه های ورزشی گرم بود ،سرم پرازنوشته است که وقت نکرده ام بنویسم
راستی تونستم کمربند سبز رو بگیرم تو سن من یعنی یه موفقیت