انگار دنیا داره تموم می شه ماه سرش و گذاشته روی ابرا و داره آروم می میره همه چی بی رنگه می ترسم از مرگ
دوست گرامی سلام اگه شما بوی مرگ رو حس کردید تردید نکنید که من ستایش گرانه می ستایمش ولی جز باد چیزی نمیابم ممنون که نا امیدی مرا تحمل می کنید و سر میزنید...
جدا عکسهایت غریب است
چیزی در جایی گم کرده ای که در راز این عکسها دنبال می کنی
انگار دنیا داره تموم می شه
ماه سرش و گذاشته روی ابرا و داره آروم می میره
همه چی بی رنگه
می ترسم از مرگ
دوست گرامی سلام
اگه شما بوی مرگ رو حس کردید تردید نکنید که من ستایش گرانه می ستایمش ولی جز باد چیزی نمیابم
ممنون که نا امیدی مرا تحمل می کنید و سر میزنید...
در مه آلود های ذهن


شاخه های نیازم را
چنک می زنم
تا فرصتی دیگر
بیابم
خورشید نیازم را
اگرچه
دریا دریا
فاصله است
دوست عزیز از هدیه ی گرانبهایتان متشکرم
ممنون که سر می زنید
صدایت نیست یکی چندی...
دیگر نمیدانم چگونه خویش را فریاد کنم..........