از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

وقتی زیست گاهت ، بوی جنگلهای باران خورده رامی دهد


لغزش باران روی برگها زیبایت میکند.....


هوای شرجی مهمان نفسهای نم خورده ات می شود


و یکباره ژنها به تو دروغ می گویند تا عاشق شوی......


اما


همیشه حواس دلم پیش گلی بود


که در زیر سایه ی ستبر درختان دیدن نور را التماس میکرد....


نظرات 14 + ارسال نظر
مهاجر دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ق.ظ

اما من به خوشبختی آن گل غبطه می خورم

همیشه می گریختم از نور ...
شاید من منزوی ترین قارچ روییده بر پیکر ستبر درختان بودم ...

سلام
تاثیر این متن زیبا و ترانه ای که روح را می نوازد صد چندان است .
ممنون از این متن عالی و ترانه زیبا .

التماس افتاب را میکنم ....تا نگاهی به این گل در زیر سایه بکند...چقدر دلم شبیه جنگل شده ...بی قانون....

سارا دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:25 ب.ظ

تمنای خورشید
تمنای نور .....

دنیای ما سرشار از این تمناها سات....کاش کسی بیدارمان کند

سارا دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:25 ب.ظ

چه چیز در این جهان
غریبـــــانه تر از زنیـست
که تنهایی اش را بغل می کند و می پــوسد
اما حــاضـــر نیــسـت دیگر
کســی را دوست بدارد...
.
.
.
مریم ملک دار

ممنونم مهربانم

مسافر دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:51 ب.ظ

به اندازه تمامی تنهایی هایت
به اندازه تمامی قطرات اشکت
به اندازه تمام عشقی که هزینه کردی
به اندازه تمام زمانهای انتظارت
بوی جنگلهای باران خورده به مشامم میرساند که روز تو فرا خواهد رسید
امید داشته باش
من 45 سال منتظر بودم اما رسید و میدانم روز تو خواهد رسید

سلام مسافر روزها
خوشحالم به شادیت...شاد باشی...

افسانه دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:02 ب.ظ

سلام خاطره جان

مثل همیشه این شعرتون هم زیباست

شاید آرام تر می شدم . . .
.
.
فقط و فقط
. اگر می فهمیدی
.
.
.
.
.
.
.
نوشته هایم به همین راحتی که می خوانی
نوشته نشده اند .

سلام افسانه جان
ممنونم که سر میزنی و مهربان میخوانی..

سپهر دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:22 ب.ظ http://www.acappuccino.blogsky.com/

خیلی زیبا و دوست داشتنی .

ممنونم ..لطف دارید

سارا دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 ب.ظ

آهنگ بلاگت خیلی قشنگه .... محسن یگانه ست ؟ من خواننده تشخیص نمیدم شاید اشتباه میکنم

بله درست میفرمایید محسن یگانه است

Anna سه‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:11 ب.ظ http://gong.blogsky.com

بوی خاک ........

Anna سه‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:12 ب.ظ http://gong.blogsky.com

بوی خاک

Anna سه‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:13 ب.ظ http://gong.blogsky.com

هرچه می*کنم
چهار خط برای تو بنویسم
می*بینم واژه*ها
خاک بر سر شده*اند
هرچه می*کنم
چهار قدم بیایم
تا به دست*هات برسم
زانوهام می*خمد.
نه این*که فکر کنی خسته*ام،
نه این*که تاب راه رفتن نداشته باشم
نه.
تا آخرش همین است
نگاهت
به لرزه*ام می*اندازد...

سلام نازنینم...خوشحالم به امدنت ای ذوست

Anna سه‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 ب.ظ http://gong.blogsky.com

الا که فرقی نمی کند...

کنارت ایستاده باشم یا نه

بگذار همه چیز را...

از وسط قیچی کنم

تا تو...

در نیمی باشی

و من...

در نیمی دیگر

راستی...

با دستی که

روی شانه ات جا گذاشتم؛

چه می کنی...!؟

شبیه زخمهای کهنه شده ام. از انهایی که بوی درذ نمیدهند....
گویی خود دردند

مرتضی چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 ق.ظ

یادم نمی کنی ،

تا فراموشم کنی

چون شمع نیمه سوخته

خاموشم کنی

یادگاریست

غمت بر دل من

خواستی با غمت

هم آغوش کنی ؟


سلام
دلتگ که میشوم
دلتتگ که میشوی
یادت بهاته میشود
برای بغضهای بیهانه ام

مرتضی چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ق.ظ

. . . دروغ می گویند

... نیز دروغ می گویی ؟

در این برکه خشک

ماهی مرده می جویی ؟

بهارم گذشت ، کنون

به باغ خزان زده

گل پژمرده می بویی ؟

بر کدامین دشت

دوباره می رویی؟

غبار غم از تن

به اشک چشم من

می شویی

دروغ نمیگویند واژه ها
فقط گاهی ما ساده لوحانه فریب سراب واردلتنگی را
باور نمیکنیم
دلنوشته هایت همیشه زیبا و دل انگیز است دوست من

افسونگر دلها پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:57 ق.ظ

الفتی با دل من ، یاد تو داشت

غصه ی پنجه ی صیاد تو داشت

دم به دم یاد تو چون می افتاد

گله مند از غم بیداد تو داشت

سلام . یادگا ری زیبایی بود دوست خوبم.
همیشه از خواندن دوبیتی هایتان لذت میبرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد