چقدر امروز شانه ی بی تفاوتی هایم درد میکرد.......
وقتی پشت عینک آفتابی
آخرین قطره های دود زده ی بغضم را سکوت کردم.......
نگاه ترک دارم شکست.....
و حسرت بوی طعم تلخ بودن را به رخم کشید....
چقدر سنگینی جای خالی ات روی دلم درد می کند ... درد می کند ... درد ...............
و چه راحت بی حس شده جای نبودت....
کاش مے شد آدم گاهےبه اندازهے نیاز، بمیرد...بعد بلند شودآهسته آهستهخاکهایش را بتکاندگردهایش بمانداگر دلش خواست،برگردد به زندگے...دلش نخواست،بخوابد تا ابدکاش مےشد گاهے آدمبه اندازهے نیازبمیرد...!!
کاش میشد دوست عزیز کاش .....
سلام تشکر سر زدی منتظر دیدار بعدیت هستم...اشنایی با احساساتم شاید سختر از خوندن یک شعر باشه منتظرم....
سلامسر میزنم مهربانم
سلام چه آسان واژه ها به رقص می آیندچون بادبادکی بر دست کودکان گاه چون سوهانیبلور ترد آرزوها را به تلنگری می سایند.....سایه بان چشمانت همیشه آبی باددست هایت مرهم دل بی تابی باد
سلام....واژه ها میرقصند و دمار از دلم که میسوزد در می آورند....
آغوش چشمانم اشک را بدرقه می کند ... تا بغضهای مذابم را تقدیم نگاه نگرانت کنند . سلام بی نهایت زیبا و دلنشین ممنون از کلام لطیف شما .
کاش کسی نگران بغض فرو خورده باشد...ممنونم دوست خوب که سر میزنید.
سلام آپم حتما بیا منتظر نظرتم
بد جور زجه میزند این زناگر تو هم همسنگ این باشیسفر نمیکنم دیگر اینجامرا هم بی قرار می کنی و البته اندوهگین....!!!!
اندوهگینم مثل همیشه ها...گاهی ضجه میزنم بغض هایی که نمیتوانم هضم کنم....
چقدر سنگینی جای خالی ات روی دلم درد می کند ... درد می کند ... درد ...............
و چه راحت بی حس شده جای نبودت....
کاش مے شد آدم گاهے
به اندازهے نیاز، بمیرد...
بعد بلند شود
آهسته آهسته
خاکهایش را بتکاند
گردهایش بماند
اگر دلش خواست،
برگردد به زندگے...
دلش نخواست،
بخوابد تا ابد
کاش مےشد گاهے آدم
به اندازهے نیاز
بمیرد...!!
کاش میشد دوست عزیز کاش .....
سلام تشکر سر زدی
منتظر دیدار بعدیت هستم...
اشنایی با احساساتم شاید سختر از خوندن یک شعر باشه منتظرم....
سلام
سر میزنم مهربانم
سلام
چه آسان واژه ها به رقص می آیند
چون بادبادکی بر دست کودکان
گاه چون سوهانی
بلور ترد آرزوها را
به تلنگری می سایند
.....
سایه بان چشمانت همیشه آبی باد
دست هایت مرهم دل بی تابی باد
سلام....
واژه ها میرقصند و دمار از دلم که میسوزد در می آورند....
آغوش چشمانم اشک را بدرقه می کند ...
تا بغضهای مذابم را تقدیم نگاه نگرانت کنند .
سلام
بی نهایت زیبا و دلنشین
ممنون از کلام لطیف شما .
کاش کسی نگران بغض فرو خورده باشد...
ممنونم دوست خوب که سر میزنید.
سلام آپم حتما بیا منتظر نظرتم
بد جور زجه میزند این زن
اگر تو هم همسنگ این باشی
سفر نمیکنم دیگر اینجا
مرا هم بی قرار می کنی
و البته اندوهگین....!!!!
اندوهگینم مثل همیشه ها...گاهی ضجه میزنم بغض هایی که نمیتوانم هضم کنم....