از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

خیانت باران

آسمان در نصیحتی مهربانانه گفت:


دیگر با چتر بیا!!


آخر شک می کند باران به گریه هایت.....


 و من در خیانتی آشکار ....


تمام عطر بودنت را زیر آخرین باران دلتنگی جا گذاشتم....

نظرات 11 + ارسال نظر
امید سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:52 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

بانو! به پای باران هم بستی؟
اون دیگه چرا؟

اقا امید ندید مگه تهرون اب برد......

حقی سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:23 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

چقدر این کوته دل نوشته هاتون رو دوست دارم

و لنگ میاندازم در برابر شان(اگر بکار بردن کلمه لُنگ نا همگون نباشد)

سلام گاهی سر میزنید خوب است
طعم فراموشی نگرفته ام....ممنونم از نگاه نیک بینتان...

مسافر سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:56 ب.ظ http://doncorleone.blogsky.com

میدونـــــــــــــ ـــــــــــی
دلــــــــــتنــــــــــگی و تنـــــــــــــــــهائی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش میزند ...

سلام . ممنونم از نگاشته اتان

افسانه سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:59 ب.ظ

سلام خاطره ی عزیزم
باران دلتنگی که شروع به باریدن کند تمام دلتنگی ها را فرو میریزد
کاش هیچ کس زیر باران دلتنگی خیس نشود

کاش کسی تمام خود را زیر باران جا بگذارد.....

ANNA سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:45 ب.ظ http://lapeste.blogsky.com

عطرش را در خیابان جا گذاشته بود
در همان خیابان آخرین دیدار را می گویم

و من هنوز همان هوا را تنفس میکنم....

ANNA سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:46 ب.ظ http://lapeste.blogsky.com

آدم ها عادت می کنند !

به هر چیزی !

حتی به خنجر هایی که از پشت می خورند !

وشانه هایی که عادت دارند به زخمی شدن......

سارا سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ب.ظ

دلتنگی
سیاهی می آورد
رنگ روزهایی که
بی تو سیاه می شوند


تنها لطفش این است که یک دست سیاه است ...بی غل و غش....

سارا سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:27 ب.ظ

غوشم را باز کرده‌ام

اگر نیایی

به مترسکی می‌مانم


شهاب مقربین

سارا سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:28 ب.ظ

حکــایــت عجیبــی دارد

لــب هــای خشــک مــن و گــونــه هــای تــو!

شبیــه یــک ذره بیــن رو بــه روی خــورشیــد،

گــونــه هــایــت را کــه دور و نــزدیــک میکنــی

آتــش میگیــرم


هومن شریفی

مهربانم تو را سپاس......

کوروش چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:14 ب.ظ http://www.korosh7042.com/

چه نلخ قهوه ای
فال ِ فال گیر ِروزگار
گر سر نوشت
بر فنجان دل نوشت

هرگز نبود
قصد ِ قاصدک بخت را
نوید و پیام شادی و امید
افسوس آنچه به ما رسید
نه طلو ع بود و نه خورشد

آری آری
وقتش رسید
کز هستی ام برید
باید
ستاره ی سهیل را
بربام ِ آسمان خود ندید
این آسمان تیره ِ را
هرگز ستاره ای
دیگر نمی آیدش پدید
(کوروش)

حقی جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ق.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com/

و من هم نصیحتی تو را

ای خوب

باران نمیشوید ان خاطره را

افسردکی پاک میکند ان همه احساس را...

من به تمام خاطرات زیر باران سوگند خوردم .....شاید باران نجابت کند....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد