از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

حال من


قطره ای از باران ...

حال من را پرسید ...

بی رمق می نالم :

بی خبر تر از درد ...

تشنه تر از خورشید ... 

گمشده در غربت ...

بغض هایم پوسید ...


باز هم دلتنگم ...

مثل هر  آدینه ...

خنجری در سینه ...

سرخ  از غربت دیرین غروب ...

چشم باران شده بر حالم دلم بارانی ...

حالتی بحرانی ...

باز هم پرچم هشدار زدم بر ساحل ...

که به دریا نروید ...

قلب من طوفانی است ...


پ.ن:برداشتی از وبلاگ صهبانا

نظرات 7 + ارسال نظر
sina شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ب.ظ

امروز را برای بیان عشق به عزیزانت غنیمت بشمار ،
شاید فردا احساسی باشد،
اما … عزیزی نباشد!


راستی، سلام

سلام ممنون که سر زدید کاش ادرس وبلاگ میذاشتی برام

کوروش یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:42 ب.ظ http://KOROSH7042 .COM

بانو
بادرود و سپاسی
پاسخی را که در کامنی برایت گذاشته بودم بیادت در پستی بنام خودت گذاشتم
خوشحال می شوم اولینش خوذت باشی

شرمنده ام کردید استاد
جز این چه بگویم

امید یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:12 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

خوبان چه خوب می نویسند

بر شما و جناب صهبانا درود

بر جناب صهبانا درود

صهبانا یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:38 ب.ظ http://sahbana.blogsky.com

سلام
از لطف شما بی نهایت سپاسگزارم .
سلامت و سربلند باشید.

سلام بزرگوار !!!در برابر کلامتان جسارت است که بگویم من نیز سیاه ای مینویسم

حمید یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:51 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

سلام

انتخاب پر مایه ای بود از صهبا نای خرد مند

سلام
انتخاب از میان اینهمه زیبایی کار سختی بود که من با وسواس این کار رو کردم

مسافر یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ب.ظ http://doncorleone.blogsky.com

اون آقا سعید رو که من یکی به شخصه خیلی مخلصشم و همیشه به جای کامنت از بازخونی پستش لذت میبرم چون واقعا پیش سعید من حرفی برای گفتن ندارم

سلام
زاستش اونقدر دست نوشته هاشو دوس دارم که خجالت میکشم از عبارت های ناقصم....

سامان دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:06 ق.ظ http://saman69mah.blogfa.com/

با سلام چرا همه در دل طوفانی دارند؟
امید وارم طوفان شما هرچه زودتر غروب کند که صیاد بدبخت بتونه نانی برای زن بچه فراهم کنه.

سلام درد چیز تازه ای نیست...کهنه ترین واژه ...پررنگ ترین حسه.....فقط گاهی که زیاد تحمل میکنیم میبینم دیگه بی حس شده و درد نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد