داری برای رفتن آماده می شوی.......بوی رفنتت فضای اتاقم را پر کرده است.....
التماس چمدانت می کنم تا دلم را در آن جا کنی.......
لبخندت عکس نگاهم را بارانی میکند و بغض آخرین واژهایم را می خورد......
تاصبح پای سجاده ی بی کسی هایم گریستم.....
برای ماندنت نذر کردم.....دعا خواندم
_ اما _
کفش های واکس خورده ات برای رفتن بی تابی می کنند......
با سلام
به جای فحش دادن به تاریکی شمعی روشن کن
(کنفولیوس حکیم چینی)
در ضمن اگه با تبادل لینک موافقی منو با نام لوکس لینک کن بعد تو نظرات اطلاع بده با چه نامی لینکت کنم؟
باتشکر
سلام
عالیه ... مرسی مرسی مرسی
به خاطر وبلاگ خوبت ممنونم
خسته نباشی
سلام
ممنون از نظرتون...
وبت خیلی جالبه
تموم پسات هم با مفهوم و زیبا فقط عکس پست بالاییت خیلی بده خیلی اشکم دراومد
توروخدا عوضش کن
موفق باشی
سلام....
ممنون از تعریف تون اخه این عکس یه جوری شبیه احساس درد کشیده ی منه ...ببخش که غم گینت کردم
مدتیه منم بدجور بی تاب رفتنم
نمی دانم کار دلم است یا کفش هایم؟
سلام...تمام امیدمان به شما بود که امیدورانه دلداریم دهید....
ای آخرین واژه.
معنای دیروزم.
با من مدارا کن.
بامن که میسوزم.
هم قافیه با تو.
یک عمره درگیرم.
بمون بمون با من.
که بی تو میمیرم.
ای زم حریر عشق.
ای ناجیه تردید
ممنون از حسن کلامتان...
رفتن تو
هرچه گویم
همه از رفتن و از رفتن ِ تست
که اگر باز نگویم
دل ِ من بیمار است
سکوت بین من و تو ،دیواری ساخته از یخ ،که فقط همدیگر رامی توانیم ببنیم.کاش می توانستی فریادهای سکوت مرا بشنوی.
)کوروش)
درود بر خاره غمینم
که این روزها همرنگیمان چقدر زیاد شده است
گاهی سکوت بلند ترین فریاد است...
سلام استاد....باز شرمنده ام کردید با حسن کلامتان...
درد تنها زبان مشترک بین ادم هاست...من که سخت دلبسه ی درد های نو به نو شده ام
میخوام ازت اسمی نباشه رو لبام
میخوام ازت حسی نباشه تو شبام
داره شرمم میگیره از این چشا
داره اشکم میگیره با این نگاه
نمیخواستم تو رو نادم ببینم
تو رو گریون توخیالم ببینم
اما این خدا چه بس مهربونه
درد هر ناکسی و خوب میدونه
وقتی هر شب منو گریون میدیدش
منو تنها توی ایوون میدیدش
وقتی که دیدش اسیر غم شدم
تو بدی ها مردم و بی کس شدم
منو تنها توی راه رها نکرد
دستم و گرفتو باز شیدام نکرد
اون خودش خوب میدونست من حیرونم
گدای عشق زمینی هستم و چه دیوونم
سلام
ممنون از کلامتان ...و هدیه ی زیبایتان...
هر آمدنی رفتنی را به همراه دارد و هر رفتنی آمدنی.(سامان)
نگران نباش این چمدان که سهله عرش کبیرایم که باشه دل تو توش جا نمیشه آخه دل تو خیلی بزرگ که هر کسی رو به آمدن مجبور میکنه.
لینک کردم بمن هم سر بزنید
سلام
از لطفتو ن متشکرم..حتما سر میزنم
ممنون از لینک خوشحال که خوش حالی
کامنت گذاشته بودم نیست
سلام....
دنبال کامنت رو تو پستهای قبلی بگرد....
دوست خوب دلگرم به امدنت هستم....
سلام
مدتی نتوانستم از مطالب خوب شما بهره مند شوم ... البته تقریبا به هیچ وبلاگی سر نزدم .
اما امروز تا جایی که بتوانم از آنها استفاده خواهم کرد.
ممنون از لطف کلام شما
پایدار و سلامت باشید.
من همیشه مطالب شما و اشعارتون رو میخوندم و از احساس زیبای ان لذت میبردم....موفق باشید و حضور سبزتان پاینده
باشه
سلام و خسته نباشید..اما نگفتید چی باشه؟؟؟؟؟؟