بازهوای دیدندنت دلم را هوایی کرد.....
هرچه این پا و آن پا کردم،تا قرار بگیرد نشد.....
هر چه در گوش دل داستان بی مهریت را خواندم به خواب نرفت......
هر چه اشک خرج راهت کردم باز چشم دلم راه آمدنت را پایید.....
بلند برسرش فریاد زدم،تا بیدار شود اما باز در خواب، آمدنت را میدید........
وای هوای ذهنم از یادت همیشه معطر است......چرا سفرترا از من نگرفت........
دعا کردم، دل تنگ مرا از من بگیرد هوای بیکسی هایم بمیرد
دعا کردم،ولی بیچاره دل گفت دلم بی عشق او سامان نگیرد...
بدون هوای عاشقی مگر می شود نفس کشید و زنده ماند
بگذار بیاید
بودنش برای زنده بودن لازم است
دعا کن تا دلت در او بگیرد
شکاری ناب چون آهو بگیرد
دعا کن تا بیاید هر چه زودتر
سراغی از تو ای بانو بگیرد
شرمنده فی البداهه بود اگر خوب نبود
گاهی از خدا می خواهم که این هوای عاشقی را ازمن بگیرد تا کمتر انتظار بکشم
هدیه ی زیبایی بود ممنون از بودتان
سلام رهای عزیز بسیار زیبا بود
اما مصراع اولت با سه مفاعیلن و یک زحاف آن است ولی سه مصرع دیگر با دو مفاعیلن و یک زحاف آن است
ناهماهنگ است
چون دیدم آن را به ترتیب دوبیتی سنتی نوشته اید این گمان که شاید نیمایی نوشته باشید از ذهنم گریخت.
این جسارت مرا ببخشید و این نظر هم تنها برای رفع این ابهام بود هیچ لزومی به انتشارش نیست.
پاسخت را به میل وبلاگم بفرست.
همیشه بهترین باشی
دوست خوبم سلام
دیر گاهی بود که کم لطف شده بودید به من سر نمی زدید خوشحال شدم به بودتان ..
حق با شماست وقتی بداهه مینویسم باز بینی نمیکنم کم کاری کردم حق با شماست
موفق باشی
سلام
شما هم مثل من عاشقید
ممنون از حضورتون
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
بسم رب الحسین (ع)
سلام بر شما ... اما زبان حال من :
زکوی گل گذر ها کردم امشب * زیارم بس خبرها دارم امشب
گمانم رفته است آخر رقیبی * برای دیدن دلدارم امشب
تقدیم و وبلاگ زیبا و پربارتون ... موفق باشید
ممنون از هدیه ی زیبایتان
از بود دلگرم کننده ی شما متشکرم
چه زیباست حس عاشقی
حس دوست داشتن
حس دوست داشته شدن ......
این حس زیبا مدتی است که تار وپودم را به تاراج برده است ...
کاش هوای نفس گیر از دلم پر بزند
خیلی خوشحال شدم به امدنتان
چه زیباست حس عاشقی
حس دوست داشتن
حس دوست داشته شدن ..........
سلام
با تاخیر زیارتت قبول شرمنده ببخشید
ممنون!خدا کند نصیبتان شود!
یه شاعر گمنام میگه:
اینـــکه گاه مـی خواهم کــز تو دست بردارم
حرف سرد مهری نیست، مشکلی دگر دارم
****
کاش گاهی یادمان باشد که بر دلهایمان مهر بزنیم تا ورد اغیار ممنون باشد....
حضورتان سبز
زیارت قبول حاج خانم
گوش کن ...
یک نفر
آن طرف پنجره بسته تو را می خواند
و نسیم لای این پرده آویخته را می کاود
تا تو را دریابد...
نور خورشید که از منزل پر مهر خدا آمده است
لب درگاه تو در یک قدمی می ماند
قلب این پنجره از دست غم پرده به تنگ آمده است
پرده را برداریم
دل این پنجره را باز کنیم...
سلام ای دیر اشنا
خبر میدادید قربانی میکشتیم!!!
ممنون به بودتان
ماه من !
غم و اندوه ، اگر هم روزی،
مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب،
راه نورانی امید... ... نشانم می داد ...
از هدیه گرانبهایتان متشکرم!
جز به او امید دیگر نداریم .خداپشت و پناه تان باد
فوق العاده بود این شعر...مرسییییییییی
خوش آمدید دوست گرامی مدتی بود سایه ی شما سنگین بود خوشحال به بودتان
مرسی از حضورتون..
همون شاعر قبلیه میگه:
کــــوزه در دست پیش مـی آید
یک نفـر مــست پیش مـی آید
*** *** *** *** ***
عاشقی جرم نیست ای مردم
اتفـــــــاق است پیش مـی آید
______________________
ندانستم بگویم اتفاق خوش یومنی است بگذارید پیش بیایدیا جلوی این پیش آمد شوم را بگیرید
سلام
ممنون که به خونه منو پسرم سر زدید
وبلاگ جالبی دارید چه ادبیات زیبایی بین شما و نظر دهندگانتون متداوله
خوشمان آمد
شعرت زیبا بود و اما اگر این شعر از یک احساس واقعی نشات گرفته ظاهرا در گیر یک جنگ داخلی بین عقل و دلی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر درست فهمیده باشم
دست از جنگ بردار تو این جنگ حتی در منطقی ترین آدمها معمولا دل برندست
فقط وقتی میتونی از شر کشمکش های دلت راحت بشی که بهش بگی هر کاری دلت میخواد بکن و یه مدت رهاش کنی
مرور زمان همه چیز را حل میکنه
موفق باشیییییییییی
سلام
دیدگاه روانشناسی شما را مطالعه کردم از من عاشقی گذشته یه جور تاثیر از محیط بود عزیز