از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

دلتنگ سادگی....

    کوچه های یادت از بارش رعد آسای اشک هایم گل آلود شد ..

 

    پایم در گل  خاطرات فرو رفت وعطش ثانیه ها  

 

     در تکرار روزها تاریخ رفتنت را نشانم داد.... 

    هجوم درد ناکی از غم بر صورتم پاشیده شد

 

               چشم هایم رد پای نبودنت را گم کرد....

 

   طنابی از درد می بافم تا همه ی حسرت هایم را به دار بیاویزم 

 

   

   وشاید تمام آرزو هایم را نیز....... 

  

       در این میان ٬چه ساده دلتنگ می شوم  

 

          برای دلی که باز سادگی می کند.........

نظرات 2 + ارسال نظر
شراب خاطره جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ق.ظ http://nina65.blogsky.com/

پاهایم در گل خاطراتم فرو رفت
گل را با اشگ هایم شستم
اما دلم نیامد خاطره هایم را بدار بیاویزم
در جامی از شراب غرقش کردم
ممنون : زیبا بود سروده شما

فاطمه چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:32 ق.ظ http://ro0oz.blogsky.com

سلام..

خوش به حالتون که احساساتون رو به زیبایی بیان میکنید..موفق باشید

دلهای پاک خطا نمیکنند فقط سادگی میکنند و امروز سادگی پاکترین خطای دنیاست

ممنون از نگاه نیک بین شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد