من ویک آسمان نیمه ابری
من وافسانه های بچه گانه
من و آواز یک کولی شب گرد
من و پیدایش شعری شبانه
................
من از آن سمت تنهایی خورشید
بسوی شب شتابان رفته بودم
به گوش لاله های سرخ امید
هزاران حرف را من گفته بودم
.........................
ستاره بغض شب می گفت٬اما
صدایم بغض شب را بیشتر کرد
به چشمم هاله ای از اشک جاری
سکوتم دردرا از ره به در کرد
...........................
تنم طوفانی از رویا شد اکنون
به رویا ها چرا دل بسته بودم؟
میان آبرنگ خواب گم شد
دوچشمی را که دایم جسته بودم
..............................
منم آری٬ولی از من نمانده است
به جزآهی که بر لب نقش کردم
سکوت دایمی٬اشکی درون سوز
جواب درد شد این آه سردم
طبع ناقصی داشتم در روزگار جوانی٬این ابیات یادگار آن دوران است
۲ ۲/۲ / ۱۳۷۷
بازآمدم بازآمدم، از پیش آن یار آمدم
در من نِگر در من نِگر، بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم، از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد، تا من به گفتار آمدم
سلام خاطره عزیز حالا ساعتی چند نمی گذرد که بازگشته ام
این خستگی نمی تواند شوق مرا برای خواندن اشعار تو و همینطور بازنویسی کردن تارنوشتم از من بگیرد
دوست گرامی سرخوشم از آمدنت
بمان تا دوام بیابد دوستی گذشته
به این طبع ناقص باید هزاران بار افرین گفت
اگر این ناقص است پس احتمال ناقص را بد معنی کرده اند
ازلطف شما متشکرم که بدی ها را به رخ نمی کشد
درود
چه شادمان که خاطره نشست بر خاطره ام
منم طوفانی از رویا هنوز دل بسته ام بر ان
خاموش واه بر لب دلم دریای اه های جا مانده
سکوت را گرامی میدارم که اشگی از درونم است
ومن سکوت میکنم بر اینهمه زیبایی
سلام .خیلی عالی بود .اگه طبع ناقص اینه !!!
بهت تبریک میگم .موفق وسربلند باشی خاطره...