از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

دنیا

نظرات 4 + ارسال نظر
امید سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

اینجور نگاش کن
شروعی برای یک شب به یاد ماندنی
خیلی فرق خواهد کرد

دوست عزیز سلام
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش

بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

مهدی سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:47 ب.ظ http://spantman.blogsky.com

دقیقا همینطوریه کی میگی درخت هرکاری هم بکنه نمی تونه به سبزه زار آن طرف رود برسه فقط تصویر مبهمی از خودش و به حافظه ی زودگذر آب می سپاره
شاید
به اون طرف رود برسه

نیکو سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:36 ب.ظ http://boyekhobegandom79.blogsky.com

دلم گرفت اما زیباست
راستی چرا دلم از زیبایی گرفت ؟

سلام
ممنون که سر زدید!
چون یه دل شکسته که چرخ پنچر دنیا ازارش داده
با تمام احساسش اینو نوشته
ولی از حق نگذریم شما زیبا دیدید

آزادسرو چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:38 ب.ظ http://pahndasht.blogsky.com/

جهان حقیقتن به این زیبایی ست؟

گمان نمی‌کنم...

جهان شاید برای چشم کسانی که در پی آن است زیبا باشد
ولی برای من همان بی تفاوت پر تکرار هر روز است..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد