گونه های تر من دست پر مهر کسی را حس کرد سرمن ناز و نوازش ها دید!
یک نفر نام مرا زیبا برد ! و به اندازه قلبم دل او نیز تپید ...!
شب سردیست و من با دل سرد؛
به خودم میگویم :خبری نیست بخواب ... باز هم خواب محبت دیدی ... !!!
(نوشته ی یک دوست....)
سگی ناگاه دیگرباروزیده بر تناش گمگشته عهدی مهربان با اوچنانچون پار، یا پیرار؟به یاد اخوان و هدایت...
چه خواب شیرینی
سلام دوست عزیز مرسی که سر می زنین واقعا چه قلم و چه ذوقی داشته این دوستتون شعرشون فوق العاده زیبا بود مرسی
خواب می دیدم من ... که میان عطش باد برای رفتن جای پای نفسی روی شقایقها ماند ...وگلی پرپر شد ... خواب می دیدم من ... که صدای قدم قاصدکی دلخسته دشت لبریز از آن فاصله ها را پرکردو چه دلها لرزید ... خواب می دیدم من ... نکند باز خبر از چمن سبز نگاری آمد ؟.. خواب را می دیدمکه برایم خبری از دل مجنون آورد... خواب می دیدم من ... وعجب خوابی بود ... صهبانا هدیه ای ناقابل ... که امید است پذیرا باشید.
دوست بسیار خوبم از هدیه دلنشینتان متشکرم
سگی ناگاه دیگربار
وزیده بر تناش گمگشته عهدی مهربان با او
چنانچون پار، یا پیرار؟
به یاد اخوان و هدایت...
چه خواب شیرینی
سلام دوست عزیز مرسی که سر می زنین واقعا چه قلم و چه ذوقی داشته این دوستتون شعرشون فوق العاده زیبا بود مرسی
خواب می دیدم من ...
که میان عطش باد برای رفتن
جای پای نفسی روی شقایقها ماند ...
وگلی پرپر شد ...
خواب می دیدم من ...
که صدای قدم قاصدکی دلخسته
دشت لبریز از آن فاصله ها را پرکرد
و چه دلها لرزید ...
خواب می دیدم من ...
نکند باز خبر از چمن سبز نگاری آمد ؟..
خواب را می دیدم
که برایم خبری از دل مجنون آورد...
خواب می دیدم من ...
وعجب خوابی بود ...
صهبانا
هدیه ای ناقابل ... که امید است پذیرا باشید.
دوست بسیار خوبم از هدیه دلنشینتان متشکرم