از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

رها......

خوشه های درد در من جوانه دارد٬ضربه های تنهایی٬ دیوار های ترک خورده ام را  

 ترمیم می کرد... 

 

دستی بر آسمان بردم خدارا از این پایین صدا زدم...... 

 

گفتم خدایا حواست با من هست٬میدانی که دانسته چه می کنم؟؟؟؟؟؟ 

 

لیک باز غرق در همان پیچ وتاب لحظه ها٬خودرا از یاد بردم.... 

 

شبانه مویه زدم در زیر پتوی خود خواهی خویش تا اشکهایم پر غرور رهنورد    

 

کوچه های صورتم گردند..... 

 

وقتی چادر شب سیاه پوش وعزادار  عاشقان می شود٬٬٬من خود را رها می کنم !!

 

رهااز درد های پنهانی که در زیر لب زمزمه هایش آوارم می کند 

 

خدایا حواست به این رها شده هست.......

  

نظرات 3 + ارسال نظر
س ح ر یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:46 ب.ظ http://s-lonelygirl-18.blogsky.com

سلام.
وبلاگ خیلی قشنگی داری و مرسی که به وبلاگم سر زدی. .

آزادسرو یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:00 ب.ظ http://pahndasht.blogsky.com/

چنین خدایی را نبودن به از بودن...

وبلاگِ زیبایی دارید.

[گل]

دوست من سلام از اینکه سری به اینجا زدید متشکرم.

نظام هستی بر وجود خدایی مهربان پایه ریزی شده که ما از او دور می شویم نه او از ما !!!!!!
بی دلی در همه احوال خدا با او بود او نمی دیدش واز دور خدایا می کرد

صهبانا دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:03 ب.ظ http://sahbana.blogsky.com

سلام
هر انسانی آیه ای از آیات خداوند است که تفسیر خود را دارد و چقدر زیبا و پر مفهومند آیات رحمت الهی ...
همواره آیت رحمت الهی باشید .
سرافراز و پیروز
شادی آفرین و زیبا بین

ممنون که سر می زنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد