از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

امید

پنجره های انتظار باز به سمت دلم باز شد.شاید نگاه غریبه ای مرا به سمتی ازمن ببرد 

تا نجواهایم را برایت بی صداتر فریاد کنم... 

 

باز وقتی از آن سوی راه می آیی نگاه منتظرم تورا می کاود!چه سنگین قدم برمیداری  

 

وچه آهسته راه پرتکرار بودن را طی می کنی!!! 

 

هنوز طنین گام هایت قلب خالی زده ام را می آزارد ولی نگاه منتظرم راه بی مسافر تورا می پاید 

 

 هنوز امیددرمن زنده است ......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد