از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

آدمک ها

های آدمک ها !بودن شعر بلند زیبای بود که مرا مرگبار درآغوش میکشید .....

 

نفسم در این هم آغوشی به شماره می افتدولی باز تکرار می کنم داستان تلخ بودن را... 

 

آدمک ها !این تنگنای بودن وزیستن با باد را افسونگرانه می نوازم.. 

 

کاش زمانی که مشتی خاک را در دست می فشارم به پوچی این 

 

افسانه  ی بودن پی ببرم!!! 

 

ولی من نیز چون شما هستم پر فریب ........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد