من پرم از خاطرات خویش وخسته از خنده های مردم فریب....
سایه ی مرگ بر سرم لبخند میزند ومن
آخرین خنده ام را نثارش میکنم!!!
ای فریب زندگی با خویشتنم مدار کن که بودنم جان کندی بود که
سراب وارآن را مرور می کردم
بدرود ای زیستگاه تنهایی.......
چه زیباست بلوغ خلسه وارمرگ در خویشتن من!!
زجه های درد درمن متولد شده ومن مرگ رانظاره گر می شوم