از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

از خویش گفتن ها.....

دلم از دنیا که میگیره بغض هام رو این جا فریاد میکنم..

مرگ خویش را باور کردم

من پرم از خاطرات خویش وخسته از خنده های مردم فریب.... 

 

سایه ی مرگ بر سرم لبخند میزند ومن  

 

آخرین خنده ام را نثارش میکنم!!! 

 

ای فریب زندگی با خویشتنم مدار کن که بودنم جان کندی بود که  

 

سراب وارآن را مرور می کردم 

 

بدرود ای زیستگاه تنهایی.......  

 

چه زیباست بلوغ خلسه وارمرگ در خویشتن من!! 

 

زجه های درد درمن متولد شده ومن مرگ رانظاره گر می شوم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد